چپتر2102: زمان
اژدهای زندگی مجبور شد تمرکز خود بر روی تیره شدن فلس‌هایش را متوقف کند. این اتفاق غیرعادی به نظر می‌رسید، به‌خصوص به دلیل سایه‌های متضادی که به دنبال آن ظاهر شدند. درخت سفید بود، میوه‌هایش خاکستری، مایع عجیب دوباره سفید، اما لکه‌های سیاهی ایجاد می‌کرد که حتی موجودی رده‌بالا نیز قادر به مهار آن نبود.

نوآ نیز دچار سردرگمی مشابهی شد. او آن رویداد عجیب را متوجه شده بود، اما موقعیت خاصش در مرکز لایه تاریک مستطیلی او را از مایع سفید محافظت کرده بود. با این­حال، اثرات آن ماده بیشتر توجهش را به خود جلب کرد و باعث شد حملاتش کند شود زیرا مشغول بررسی دقیق آن بود.

اژدهایانی که طعمه مایع سفید شده بودند خیلی سریع تیره شدند. قدرتشان کاهش یافت و فلس‌هایشان شکننده شد و تحت فشار محیط شروع به ترک خوردن کرد.

اما فرآیند تیره شدن روی اژدهای زندگی کندتر پیش رفت. بدن رهبر به اندازه‌ای قوی بود که در برابر عفونت مقاومت کند اما نمی‌توانست کاملاً از آن جلوگیری کند. فلس‌هایش سیاه شد و شروع به فروپاشی کردند و هیچ میزان انرژی قادر به درمان آن‌ها نبود.

نوآ نمی‌دانست چه کند. او نمی‌خواست درگیر آن عفونت تهدیدآمیز شود اما حفظ رهبران ضروری بود. تنها یک لحظه طول کشید تا تصمیم بگیرد مرکز درخت را ترک کرده و به سمت اژدهای زندگی برود.

صحنه‌ای ترسناک در ذهن نوآ پدیدار شد. زمانی که پس از تله‌پورت به بالای اژدهای زندگی، با آگاهی‌اش آن را بررسی کرد. او توانست ماهیت واقعی مایع سفید را از آن موقعیت مشاهده کند. عفونت بخشی از فرآیند تولیدمثل درخت بود. این ماده رهبر را به زمینی مناسب برای کاشت بذرها و تولد نسخه‌های کلون‌شده تبدیل می‌کرد.

اژدهایان ضعیف‌تر درحالی‌که نوآ مشغول مطالعه عفونت بود مراحل ابتدایی این فرآیند را تجربه کردند. شاخه‌های سفید در میان فلس‌های ترک‌خورده رشد کردند و مجموعه‌ای از برگ‌ها نیز ظاهر شد زیرا این گیاهان جادویی به تغذیه از بدن آن موجودات ادامه دادند.

تنها یک دقیقه کافی بود تا اژدهایان در سطح میانی به توده‌هایی از فلس‌های شکسته تبدیل شوند که به‌عنوان زمینی بارور برای رشد درختان جوان عمل می‌کردند. نسخه‌هایی از آن موجود تهدیدآمیز رشد کردند درحالی‌که نوآ همچنان در تلاش بود راهی برای از بین بردن عفونت بیابد. ذهنش با تمام سرعت کار می‌کرد و در نهایت به راه‌حلی رسید.

نوآ غرش کرکننده‌ای سر داد که هیچ معنای انسانی در آن نبود. به‌جز جون، همه موجودات حاضر در صحنه منظور او را فهمیدند اما فقط یک موجود واکنش نشان داد. اژدهای...