سیستم خوناشامی من
قسمت: 67
فصل 67 کریستالهای هیولا
کوئین که بالای سکو ایستاده بود، دید واضحی از موجودات موش مانندی داشت که به سمت او میآمدند. او با احتیاط هدفش را نشانه گرفت و زمانی که تقریباً به وسط پلهها رسیدند، مهارت خود را فعال کرد.
«ترشح خون!»
[سلامتی: 25 / 30]
هنگامیکه مهارت فعال شد، بازوی او به عقب برگشت و نیروی شدیدی که از شلیک خون حاصل شده بود، دستانش را به سمت بیرون باز کرد. پنج موش صحرایی که در جلو قرار داشتند، به عقب پرواز کردند و از پلهها پایین افتادند. با این حال، شلیک فقط به آنهایی که جلو بودند اصابت کرده بود و موشهای پشت سر به سرعت از روی رفقای سقوط کرده خود بالا رفتند.
کوئین تصمیم گرفت از پلهها بالاتر برود تا فاصله بیشتری بین او و موشها ایجاد شود، اما پس از آن متوجه شد که مشکل بزرگی در مقابل او وجود دارد. بخشی از سقف طبقه بالا، روی راه پله فرو ریخته بود و راه او را مسدود میکرد.
دیگر جایی برای بالا رفتن کوئین وجود نداشت. برگشت و موشها تازه شروع به بالا رفتن از پلههای دوم کردند. موشهای قبلی به سرعت بهبود پیدا کرده بودند و پشت سر آنها نیز چند عدد دیگر بودند.
این بار کوئین هر دو دستش را کامل باز کرد.
«ترشح خون!»
اولین ترشح خون از دستانش خارج شد و موش را کوبید و سپس وقتی گروه پشت سر آنها شروع به صعود کردند، دوباره با دست دیگرش ترشح خون را فعال کرد.
[سلامتی: 20 / 30]
[سلامتی: 15 / 30]
موشها به زمین افتاده بودند و از آن حمله به شدت آسیب دیده بودند، اما میدانستند که به زودی بهبود خواهند یافت. چندین سوراخ کوچک روی بدن آنها وجود داشت که خون از آنجا بیرون میریخت اما آنها به اندازه کافی عمیق نبودند که آسیب جدی ایجاد کنند.
بالای پلهها ماند و مطمئن شد که از آنها فاصله گرفته. اگرچه اسپری خون در اصابت چندین هدف خوب بود، اما به اندازه ضربهی خون قوی نبود. فقط به عنوان نیرویی برای عقب زدن دشمنها خوب بود.
اگر قرار بود کوئین به آنها نزدیک شود، میترسید که موشها بهبود یابند و او را احاطه کنند، بنابراین فقط یک کار میتوانست انجام دهد. او شروع کرد به با دقت تکان دادن دستانش به سمت بیرون و سر رتکلاوها.
[ضربهی خون]
[ضربهی خون]
[ضربهی خون]
…..
همانطور که خطوط پنجه مانند قرمز از دستان او خارج میشد، در همان زمان میتوانست پیامهای متعددی را در سرش بشنود.
[رتکلاو شکست خورده است، 100 امتیاز تجربه]
[سلامتی: 14 / 30]
[رتکلاو شکست خورده است، 100 امتیاز تجربه]
[سلامتی: 13 / 30]
....
این پیامها ادامه پیدا کرد تا اینکه در نهایت همه موشها کشته شدند. سپس کوئین با نفس نفس زدن روی زانوهایش بر زمین افتاد. استفاده مداوم از ضربه زدن، به همراه مهارت جدیدش او را خسته کرده بود.
[سلامتی: 5 / 30]
[بانک خون به صورت خودکار فعال شد.]
[سلامتی: 30 / 30]
[در بانک خون تنها ۵۰ میلیلیتر باقی ...
کتابهای تصادفی

