سیستم خوناشامی من
قسمت: 150
قسمت 150 ماسک مخصوص
کوئین مشخصات لباسی را که میخواست برای لوگان توضیح داده بود. او توضیح داد که چگونه باید با استفاده از کریستالهایی که به دست آورده بود ساخته شود، و چگونه لازم بود که از سر تا پا او را کاملاً بپوشاند و مطمئن شود که نور خورشید نمیتواند او را لمس کند.
در ابتدا، لوگان خبرهای خوبی برای کوئین داشت.
لوگان گفت: «خب، به نظر میرسه تو پیش آدم درستی اومدی. من میتونم برات طراحی کنم.»
کوئین با تعجب پرسید: «واقعا؟»
او با لبخند گفت: « البته، ساختن این آسونتر از بقیه ابزارهام خواهد بود، از اونجایی که به هر حال بیشتر اونها هم از کریستالهای جانوران نیرو میگیرن. میدونم چطور از اونا استفاده کنم. فرآیند همجوشی که من استفاده میکنم هم در نوع خودش بی نظیره.»
مشخص بود که لوگان به کار خود افتخار میکند و کوئین میتوانست این را ببیند. هر زمان که برای آموزش میآمد، اغلب اختراعات او را تحسین میکرد، حتی اگر برخی از آنها بیهوده به نظر میرسید. به همین دلیل، لوگان بیشتر از علاقه حرفهای به کوئین، بلکه او را به عنوان یک دوست بیشتر دوست داشت.
با این حال، مثل همه چیز، یک مشکل جزئی نیز وجود داشت.
لوگان پرسید: «نفس کشیدن و دیدن چطور؟ اگه قراره از سر تا پات پوشیده باشه، نمیتونی نفس بکشی. با قضاوت از روی شنلی که توضیح دادی، مواد مورد استفاده قابلیت تنفس ندارن، و اگه چشمهاتو بپوشونی نمیتونی ببینی. میتونم یک نمایشگر حسی جلوی چشمت قرار بدم. مثل بازی VR عمل میکنه و بهت اجازه میده بیرون رو ببینی، اما این مشکل که نمیتونی نفس بکشی رو حل نمیکنه.»
کوئین در حالی که سعی میکرد ایدهای بیابد، شروع به نگاه کردن به اطراف اتاق کرد. به نظر میرسید که ساخت این لباس به آن آسانی که او فکر میکرد نیست. او یک مجسمه کوچک با نوعی ماسک گاز روی آن را در گوشه اتاق مشاهده کرد. او را به یاد ماسکی میانداخت که برای اولین بار زمانی که برای شکار بیرون رفت از آن استفاده کرد.
«میتونیم چیزی شبیه به این درست کنیم؟ شاید اگه لولههایی قرار بدیم، که از کناره بیرون میان یا چیز دیگهای، باز هم میتونم نفس بکشم.»
لوگان پاسخ داد: «اره، این کارتو راه میاندازه، ولی قطعا در بخش مد هیچ امتیازی نمیگیری.»
کوئین با لبخند گف...
کتابهای تصادفی
