سیستم خوناشامی من
قسمت: 188
قسمت 188: حلقهی آغازین
کلاسهای رزمی دو پسر در آن روز تمام شده بود و تصمیم گرفتند با هم به اتاق واقعیت مجازی بروند. فکس خیلی عادی زیر نور خورشید ایستاده بود و کوئین میدید که هیچ تاثیری روی او ندارد.
این در حالی بود که کوئین باید چتر قابل اعتماد خودش را آماده میکرد و قبل از قدم برداشتن زیر آفتاب، آن را بالا میآورد. این کار عجیبی بود، ولی نه آنقدر عجیب که توجه دیگران را به خود جلب کند. زمین، در طول سالیان خیلی گرمتر شده بود و افراد زیادی بودند که با استفاده از چترهای ضد آفتاب، میخواستند از پوست خود محافظت کنند. پس در روز داغی مثل امروز، هیچکس به کاری که کوئین می کرد شک نمیکرد.
فکس با دیدن این کار عجیب کوئین و اینکه شبیه به یک پیرمرد به نظر میرسد، نتوانست جلوی خندهاش را بگیرد. او فقط در کتابهای قدیمی خونآشامی کسانی را به این شکل دیده بود.
فکر پرسید: «با اون چتر قدیمی چیکار میکنی؟ مگه تو حلقه نداری؟»
سپس دستش را بلند کرد و حلقهاش را نشان داد. کوئین کاملاً نزدیک شد تا ببیند واقعاً شبیه آن حلقه در مغازهاش است یا نه. پس از استفاده از مهارت بازرسی خود، تایید کرد که همان حلقه است.
کوئین نمیدانست که چگونه به فکس پاسخ بدهد. سیستم به او اطّلاع داده بود که داشتن یکی از این حلقهها، اساس خونآشام بودن است و اگر میخواست دروغی به او بگوید، احتمالاً زودتر هم دستش رو میشد.
اما در حالی که کوئین سعی می کرد دروغی بگوید، فکس کسی بود که یک بار دیگر توضیح داد.
فکس گفت: «آهان، حالا فهمیدم... تو واقعاً یکی ازا ون خونآَامایی هستی که اینجا روی زمین بزرگ شدن. مخصوصِ اینکه همرنگ جماعت بشن و گزارش بدن. حدس میزنم به همین خاطره که مراحل رسمی رو طی نکردی و یکی از اینا نداری.»
وقتی فکس این جملات را گفت، چیزی توجه کوئین را جلب کرد. این واقعیت که فکس گفت او یکی از خون آشامهای روی زمین است. آیا این بدان معناست که سایر خونآشام ها از سیاره دیگری آمدهاند؟ آیا خونآشام ها هم نوعی موجود فضایی بودند؟
کوئین پرسید: «سیستم، تو جوابی برای این سوالم داری؟»
سیستم جواب داد: «متاسفانه منم مثل خودت گیج شدهام. تا جایی که من میدونم، خونآشاما همیشه همینجا روی زمین کنار انسانها بودهان؛ البته من نمیدونم از وقتی که خانوادهی شما کتاب رو گرف...
کتابهای تصادفی

