سیستم خوناشامی من
قسمت: 264
چپتر ۲۶۴: برادران خونی
قبل از رفتن به برج، کوئین از دو چیز مطمئن شد. اولین چیز این بود که نقاط جهشیافته او به طور کامل بازسازی شد. فکس مدتی خارج از خانه بود، بنابراین آنها فقط باید کمی بیشتر منتظر بمانند تا دوباره سفر خود را شروع کنند.
نکته دوم این بود که او با تمام تجهیزات خود کاملاً مجهز بود. البته این شامل کت و شلوار او بود که توسط لوگان ساخته شده بود. او این لباس را به طور معمول میپوشید، همه جدا از قسمت سر، فقط به چشمانش اجازه میداد که از بین بروند.
کت و شلوار به راحتی قابل تنظیم بود و کوئین در هر زمان میتوانست به سرعت کلاه را بلند کند تا قسمت بالای سرش را به سرعت بپوشاند. و به همین دلیل اگر بخواهد هویت خود را از دیگران پنهان کند برای او مشکلی نبود. دلیل این کار این بود که دیگر بانک خونش را نداشت.
شانس دوم او در تمام مبارزه هایش این بود که تا کنون همیشه به بانک خون تکیه کرده بود تا در مواقع ضروری به او کمک کند. دیگر خونی در فلاسک نبود. فکس تمام آن را خورده بود و با این کار، به نظر میرسید که زخمهایش نیز بهبود مییابند.
زرهی که لوگان ایجاد کرد به او دفاع بیشتری میداد. اگرچه زیاد نبود، اما هر افزایش کوچک کمک میکرد و این دلیل او برای گذاشتن آن بود. آنها میخواستند به سمت برج بروند، و اگر نگهبان بیرون آنقدر قوی بود، کوئین میترسید که شاید نگهبان قوی تری در داخل وجود داشته باشد.
اگر اینطور بود، او حتی به خود زحمت مبارزه نمیداد و بیخیال میشد. مهم نیست چقدر کنجکاو بود، یا پاداش این تلاش چقدر خوب بود، ارزش جانش را نداشت.
کوئین از فکس پرسید: «کاملا آماده هستی دیگه؟»
در حالی که آنها منتظر بودند تا هم زخمهای فکس خوب شود و هم جهشیافته کوئین برگردد، فکس در افکارش پریشان بود. تمام این مدت به کوئین فکر میکرد.
فکس در حالی که با عجله نزدیک شد و با مشتش روی زمین خم شد، گفت: کوئین، صبر کن.
«اوه، این کارا دیگه چیه؟» کوئین پرسید که از کارهای فکس شوکه شده بود.
«من باید این کار رو انجام بدم، لطفا. کوئین، تو زندگی منو نجات دادی. من تمام اتفاقاتی که زمانی که من خونخوار بودم رو یادمه. وقتی مسافرا اومدن و من رو پیدا کردن، تو دیگه مشکلی نداشتی و جات امن بود. جانور پادشاهی مرده بود و تنها جانور چیزی که میخواست همهتون رو بکشه من بودم.»
«می دونستم که تبدیل شدن به اون خطرناکه، اما این تنها چیزی بود که اون زمان میتونستم بهش فکر کنم. وقتی دیدی که من صدمه دیدهم و همه شما در امان هستین، جون خودتون رو به خطر انداختید. با مسافرا جنگیدید و خطر تحت تعقیب بودن رو به جون خریدید. بالاخره تو از فلاسکی که به تو داده بودم برای نجاتم استفاده کردی.»
پس از گفتن این کلمات، فکس با خشم به زمین کوبید. کوئین این کار فکس را درک ...
برای خواندن نسخهی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید.
درحال حاضر میتوانید کتاب سیستم خوناشامی من را بهصورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید.
بعد از یکماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال میشود.
کتابهای تصادفی

