سیستم خوناشامی من
قسمت: 440
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
چپتر 440: حریف ساندر
به علت اعلام ناگهانی، همه شوالیههای خوناشام قرار بود برای یک جلسه توجیهی به قلعههای خود برگردند. این موضوع به ویژه برای سیلور که مجازاتگر آخرین بار توی قلعه خانواده او دیده شد بود و پیتر آنجا فرار کرده بود و میترسید که بیشتر از این به خانواده او مشکوک شوند، صادق بود.
همه اتفاقات به سرعت رخ داده بودند و با ناگهانی رفتن سیلور، گروه بچهها نمیدونستند که باید چهکاری انجام دهند. اگرچه لوگان مطمئن بود که سیلور به بقیه درباره هویت آنها یا اینکه چرا آنجا هستند چیزی نمیگوید، ولی نمیدانست که چرا ناگهان آنجا را ترک کرده بود.
لوگان با خود فکر کرد: -یعنی اتفاقی افتاده؟ هنوز تا اعدام فِکس زمان باقی مونده.
در طول شب، دائم سعی میکرد با کوئین ارتباط برقرار کند تا ببیند که آیا پاسخی دریاف میکند یا نه. در واقع، سرگردان بود و نمیدانست باید چکار کند. احتمالاً زمان اعدام در ملاء عام میتوانند بروند، ولی افراد زیادی از جمله چند رهبر خوناشام اگر همه آنها نباشند اونجا هستند. یعنی کوئین اینقدر قوی بود که فِکس را جلوی همه نجات دهد؟ اگه نمیتوانست اینقدر قدرتمند شود، یک راه حل دیگر وجود داشت و آنهم ساختن ارتش خودش بود که غیرممکن به نظر میرسید.
روز بعد، وقتی آن سه وارد کلاس شدند، شوک زده شدند. زیرا نمیدانستند که سیلور را به قلعه خودش فرا خوانده بودند و این یعنی او امروز معلم آنها نبود. پشت میز معلم، شخص دیگری ایستاده بود.
او نسبتا معلم جثه کوچیکی بود که عینک گرد با لباسهای تیره در تن داشت. در حالی که هر سه آنها آنجا ایستاده بودند معلم گفت: «عجله کنید برید بشینید. تمام روز رو وقت نداریم.»
همینطور که به سمت صندلیهای خود میرفتند عرق میریختند و موقع شروع شدن کلاس نگران بودند. همان موقع برنامه امروز را که لوگان به آنها نشان داده بود به یاد آوردند، معلم شروع به صحبت کرد. موضوع کلاس امروز روی صفحه نمایش نشان داده شد: مبارزه تنبهتن.
اگر سیلور آنجا میبود، به آنها کمک میکرد تا از این وضعیت خلاص شوند و نمیگذاشت که وارد مبارزه شوند. ولی اینطور نبود.
معلم عینک گرد گفت: «مسائل مهمی رخ داده و به همین دلیل امروز من، رلی معلم شما هستم.» تا آن زمان لوگان متوجه شده بود که خوناشامها بینایی فوقالعادهای دارند و عینکهای معلم فقط برای ظاهر آن بوده. «امروز روز مبارزه تنبهتنه. همه کلاسهای دیگه هم هستن و هرکسی میتونه به همه ...
کتابهای تصادفی


