سیستم خوناشامی من
قسمت: 447
مهارت خاندان دهم
پس از شنیدن کلماتی که از دهان پسرک بیرون آمد. ادوارد قادر نبود دهان خویش را بسته نگه دارد، و از حیرت کاملا باز مانده بود در حالی که ذهناش ذره ذره تمام اتفاقاتی که در وقوع بود را هضم میکرد.
ادوارد با لکنت و من من کردن پرسید: « اممم عذر میخوام، اشکالی نداره یکبار دیگه حرفتون رو تکرار کنید؟»
پیتر گفت: « پیرمرد، مگه ناشنوایی؟ گفت که اون رهبر خاندان دهم هست.»
در هر آن لحظهای، ادوارد فقط میخواست از این کابوس بیدار شود. رهبر دهم تنها یک خون آشام اشرافی عادی بود، نه تنها این، بلکه قدرتاش ذرهای نزدیک به یک رهبر حقیقی نبود.
با اینکه نمیخواست باور کند، حالا شرایط در ذهناش منطقی به نظر میآامد. حالا متوجه شد که چرا هنگام روشن شدن قصر و ورود به آن این دو پسر را دیده بود. قصر حتما به بچهای که روبرویاش بود واکنش داده بود.
ادوارد زیر لب گفت: « آه وینسنت، تو چیکار کردی؟»
با در نظر گرفتن واکنش پیرمرد، کوئین میتوانست متوجه شود که او تحت تاثیر قرار نگرفته بود و در واقعیت نمیدانست چه حسی به این موضوع داشته باشد. کوئین در حقیقت نمیدانست چه واکنشی در انتظارش است. خوش آمد گویی با آغو*شی گرم، یک جشن. شاید این واکنشی منطقی تر بود از کسی که فهمیده بود یک انسان عادی تبدیل به یک خون آشام و سپس رهبر شده بود.
بهتر بود که ادوارد این واقعیت را نداند. اگر میدانست، احتمالا از شوک این حقیقت که فرد جلویاش قبلا یک انسان بوده کشته میشد.
ادوارد در حالی که سر خود را تکان میداد گفت: « نه، وینسنت رهبری باهوش و زیرک بود، حتما برای اینکار دلیلی داشته. اگر تو رهبر دهمی، پس میتونم فرض کنم که قدرتهاش رو به تو اعطا کرده؟»
کوئین، سردرگم پاسخ داد: « قدرت؟» . آیا منظور او سیستم بود؟
« مهارتاش، مهارت رهبر خاندان دهم. بهم بگو، حتما مهارتاش رو بهت یاد داده، درسته؟» حالا دیگر ادوارد کم کم داشت نسبت به تمام این اتفاقات وحشت میکرد.
هر چند، کوئین در حقیقت اطمینان نداشت که مهارت خاندان دهم را دارد یا نه، آیا بخشی از سیستم بود، اما نمیتوانست چنین چیزی باشد. حتی خون آشامها، همانند انسانها، تنها مجاز به یک مهارت بودند، و هم اکنون او مهارت سایه را داشت. اگر درست بهخاطر داشت، سیستم اشاره کرده بود که مهارت او سایه نبود، در نتیجه چیز زیادی نمیدانست.
وینسنت گفت: « تو مهارت من رو نداری. فقط حقیقت رو بهش بگو، ادوارد آدم خوبیه و مطمئنم هنوز هم بهت کمک میکنه. این واقعیت که پس از تمام این سالها هنوز اینجا هست اون رو ثابت میکنه. اون خون آشامی قدرتمنده و در هر زمانی میتونست خاندان خودش رو تغییر بده. پس از ناپدید شدن من مقام اون عذل شد، ولی همچنان تصمیم گرفت بمونه.»
با گوش دادن به سیستم، سخنان وینسنت، غم و اندوهی در صدایاش حس میشد. کوئین بیشتر و بیشتر به این فکر میکرد که آیا یک سیستم AI پشت ه...
کتابهای تصادفی

