سیستم خوناشامی من
قسمت: 495
حکم نهایی
با دبدن شدت اضطراب کوئین حین لمس توپ، تماشاگرانی که نزد دیوار حضور داشتند را نیز نگران کرده بود. لوگان در حالی که لرزش دست او هنگام لمس توپ را میدید پیش خود گمان کرد: «یعنی ممکنه که کوئین داشته دروغ میگفته؟ یا چیز دیگری باعث شده که کلا نگران بشه.»
بعد بالاخره، دو دست روی توپ قرار گرفتند و سپس....
شعلهها بر فراز جایگاه رهبر دهم روشن شدند و ظالمانه به سوزش درآمدند. با دیدن این منظره، کوئین ناخودآگاه لبخند بزرگی زد و توپ را رها کرد. این کار را محض احتیاط بخاطر زمانی که قصر متوقف شده بود، گمان میکرد که شعلهها نیز همین اتفاق برایشان رخ بدهد.
یکی از رهبران پرسید: «پس واقعا رهبر دهمه. در این صورت چرا وینسنت قدرتهای خودش رو واگذار نکرد؟»
«چجوری و در چه زمانی این اتفاق رخ داد، آیا وینسنت خلاف قانون اون رو بهش واگذار کرد؟» پچپچ ادامه یافت، و شوالیههای سلطنتی ناگهان بخشی از انرژی خود را رها کردند، تا به بقیه یادآوری کنند که حال حاضر چه شخصی در اتاق حضور داشت، و مجدد سکوت حاکم شد.
«به ما مربوط نیست که چه کاری کرد و یا دلیل او چه بود. حقیقت روشنی که وجود داره اینه که کوئین دروغ نگفت. او رهبر دهم هست، و حالا برگشته. زمانی که به تصمیم خود فکر میکردیم، دو فرضیه در نظر داشتیم. حالتی که تو رهبر بودی، و حالتی که رهبر نبودی. اما هنوز هم مشکلات زیادی برای برطرف کردن وجود داره.»
«ابتدا، تویی که خودت یک رهبر هستی سرانجام جرم فِکس رو تغییر دادهای. یک رهبر مجاز به خلق خون آشام هست، پس وایت از اول هیچوقت یک جرم محسوب نمیشد. جمعیت خاندان دهم به بیشینه خودش نرسیده، پس در این بخش جرمی ارتکاب نشده است.»
«در رابطه با اقدامات کوئین، آن دو قسم خوردهاند که برادران خونی یکدیگر هم هستند. که اعمال او را در راستای نجات جان برادر خونین خودش توجیه میکنه. من ابله نیستم و میدونم که با میزان ضعفی که کوئین حال حاضر داره، اگر قرار بود که رهبریت خودش رو اعلام کنه هیچکس از افراد حاضر در این اتاق حرفاش رو باور نمیکرد.»
رهبران در حالی که شاه حکم خود و دلیل آن را صادر میکرد ساکت باقی ماندند. برخی قصد داشتند مخالفت و بحث کنند، اما در عمق وجودشان، از حقیقت آن مطلع بودند.
«اما این واقعیت پا برجا میمونه که فِکس به تمام رهبران حاضر دروغ گفت. با نگفتن هویت خالق وایت و مطلع کردن آنها از حقیقت. مجازات و ترک مقام او همچون قبل باقی خواهد ماند. او اکنون به خاندان سیزدهم تعلق نداره، همچنین شامل مزایای یک نواده مستقیم نخواهد بود. زین پس هرگز قادر نخواهد بود که به مقام رهبری برسد.»
با شنیدن این کلمات، غم نهفته در چشمان لی عمیقتر شد. برنامههای بزرگی برای پسرش داشت، و قصد داشت او جانشیناش باشد. حالا دیگر چنین چیزی ممکن نبود.
برایس به آرامی، در حالی که سعی میکرد خشم خود را پنهان کند پرسید: «پادشاه من، آیا دارید میگید که هیچ مجازاتی برای رهبر دهم در نظر گرفته نخواهد شد؟ متوجه هستم که بابت هجوم او را بخشیدهاید، اما حتی قبل از آن حلدثه، گزارشاتی در رابطه با قتل نوادگان مستقیم توسط او وجود داشت. حتی انسانها رو به این زیستگاه آورده.»
شاه پاسخ داد:«درست میگی. صدور حکم هنوز به اتمام نرسیده، اما اطلاعات جدیدی بدست رسیده است. کلارک ادعای گذشته خودش رو تغییر داده...
کتابهای تصادفی


