سیستم خوناشامی من
قسمت: 533
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل 533: هیچجا خونهی آدم نمیشه - قسمت 1
معرفی شوالیه خونآشام جدید در خانواده دهم موفقیتآمیز بود. بهنظر میرسید که به نحوی از طریق روشهای دیوانهوار آنها، توانسته بودند مورد لطف خونآشامها قرار گیرند.
اخبار کارهایی که لئو انجام داده بود، منتشر شد و این موضوع فقط بین خانواده دهم نبود. هنگامی که خونآشامها به محل تجمع بازگشتند، آنها شروع به تعامل با خانوادههای دیگر کردند و داستان دیوانه کننده و اعلامیهای را که به تازگی پخش شده بود را به آنها میگفتند.
بعضی از آنها نتوانستند چیزی را که میشنوند، باور کنند.
حتی برای خونآشامها، شنیدن این که کسی دستهای مردم را قطع میکند، دیوانه کننده بود، بهخصوص که این کار را با افراد خانواده خودش کرده بود.
یک خونآشام پرسید: «یه ذره نگران نیستی؟»
«نگران؟ این بهترین اتفاقیه که تو سالهای اخیر واسه خانواده دهم افتاده!»
خانوادههای دیگر درک نمیکردند که خانواده دهم چه چیزی را پشتسر گذاشته، اما میدیدند که آنها بیش از حد خوشحالند. با اینکه هنوز رهبری نداشتند اما وضعیت همانطور باقیماند.
هنوز هم بهتر بود سعی کنند تا به یکی از خانوادههای دیگر وارد شوند تا فرصتی برای یادگیری مهارت آنها، موقعیتی بهتر و آیندهای درخشان پیدا کنند. آنها فقط فکر کردند که شاید ماندن ایدهی بد یا حداقل ناامید کنندهای نیست.
با پایان یافتن روز، زمان استراحت همه فرارسیده بود، اما برای برخی سخت بود که بخوابند. این تعطیلات تابستانی حداقل برای همه آنها پر حادثه بود. برخی از آنها تغییرات کاملی را پشتسر گذاشته بودند و هیچ حسرتی برای انسان نبودن نداشتند.
دیگران، مانند لوگان فهمیده بودند که خانواده، رازی را بین خودشان پنهان میکنند و بیش از آنچه که فکر میکردند درگیر این آشفتگی بودند. و وِردن، او از تمام چیزی که به شکل بوردن بود، فقط توانست برادر کوچکی را به دست بیاورد.
همه آنها هیجانزده بودند که بالاخره این محل را ترک میکنند، این احساس عجیبی داشت و حتی یکی از آنها نمیتوانست این مکان را خانه بنامد. با اینحال، کسانی بودند که دلشان برای اینجا تنگ میشد.
ادوارد و کوئین در حال گفتگو در مورد چیزی در داخل تالار سلطنتی بودند. کوئین پیشنویسی آماده کرده و زیر آن لیستی درست کرده بود.
لیست شامل انواع مختلف کریستالهای جانوری بود که از رده ابتدایی تا رده پیشرفته ادامه داشت اما چیزی بالاتر از این رده وجود نداشت.
ادوارد پرسید: «این دیگه چیه؟»
کوئین توضیح داد: «این لیستی از کریستالهاست که اگه بتونی، میخوام برام جمعشون کنی. من داشتم فکر میکردم که چطوری به این مردم کمک کنم. به این که چطور خانواده دهم مثل قدیم بشه. من مثل وینسنت نیستم، مهارتهای اون رو ندارم، پس نمیتونم سلاحهایی که اون میساخت رو بسازم.
...
برای خواندن نسخهی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید.
درحال حاضر میتوانید کتاب سیستم خوناشامی من را بهصورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید.
بعد از یکماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال میشود.
کتابهای تصادفی

