فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

سیستم خوناشامی من

قسمت: 570

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

فصل ۵۷۰: یک کِرو کم شد

در ارتفاعات بالای کوه، نقطه کوچکی در آسمان دیده می‌شد. اگر کسی چشمان تیزی داشت، شاید فکر می‌کرد که آن یک خفاش است. اما با چشمان تیزتر، می‌توانست ببیند که خفاشی در کار نیست، بلکه آن یک گاو پرنده است.

هَم گفت: «بهتون قول می‌دم که ناامیدتون نخواهم کرد، سرورم!» او در حالی که مشت‌های کوتاهش را تکان می‌داد و نفس عمیقی کشید تا بخار از دو سوراخ بزرگ بینی‌اش بیرون بیاید. «من آن جانور رده امپراتور را پیدا خواهم کرد.»

زمان زیادی طول نکشید و هَم توانست آن‌ها را پیدا کند. در سرزمین جدید، جایی که صخره به کوه متصل می‌شد، هَم شاهد صحنه نبرد بود. مبارزه‌ی سختی میان آن چهار انسان و جانور رده امپراتوری در جریان بود.

بلیپ فریاد زد: «همه سلاح‌های روحی‌تون رو بیرون بیارید! تمرکزتون رو حفظ کنید! لحظه‌ای غفلت می‌تونه به قیمت جونتون تموم بشه!»

بلیپ با نگاه به اوضاع فهمید که مبارزه سختی در انتظارشان است. جانور رده امپراتور مقابل‌شان شکلی انسان‌نما داشت. این موجود تا حدودی شبیه یک زن بود، با این تفاوت که بالای سرش شعله‌های آتش می‌سوخت و بیشتر بدنش در هاله‌ای از آتش پوشیده شده بود.

مبارزه با یک جانور رده امپراتور به‌اندازه کافی دشوار بود و حالا انسان‌نما بودن آن، چالش را دوچندان کرده بود. جانورها در اشکال و اندازه‌های مختلف ظاهر می‌شدند، اما انواع انسان‌نما هوش بیشتری داشتند و معمولاً قوی‌تر بودند.

به‌جز این‌ها، سازگاری این جانور با عنصر آتش کاملاً به چشم می‌خورد و این یعنی می‌توانست آسیب‌های جدی وارد کند. بلیپ خوشحال بود که با تیمی کوچک وارد نبرد شده، در غیر این صورت بسیاری در تلاش برای مقابله با این موجود کشته می‌شدند.

«می‌خواد حمله کنه، آماده باشین!»

در دامنه کوه، کونگ خبری دریافت کرده بود که نشان می‌داد یکی از جانوران رده پادشاه پیدا شده است. اطلاعات بیشتر از گیرنده نشان می‌داد که جانور، روی توده‌ای از سنگ‌ریزه‌ها خوابیده و از جانور دوم خبری نیست.

گزارش‌دهنده از کونگ پرسید: «با جانور چیکار کنیم؟»

کونگ دستور داد: «فعلاً کاری نکنید، صبر کنید. منتظر جانور دوم بمونید. اگه تکون خورد یا خواست حرکت کنه، اون وقت یه ردیاب بهش شلیک کنید.»

این تصمیم کونگ مورد تأیید لیندا بود. احتیاط تا پیدا شدن جانور رده پادشاه دوم، کار درستی بود. از آنجایی که به نظر می‌رسید این دو جانور جفت باشند، احتمال زیادی وجود داشت که اگر یک گروه با جانور اول درگیر می‌شد، جانور دوم نیز برای کمک وارد نبرد شده و از پشت به آن‌ها حمله کند.

با این حال، دلیل اصلی تصمیم کونگ این نبود. او می‌خواست گروهش بیشترین سهم را در کشتن هر دو جانور رده پادشاه داشته باشد. اگر دیگران زودتر مبارزه را شروع می‌کردند، چطور می‌توانست به این هدف برسد؟

او نگران بود که جانور فعلی، قبل از رسیدن گروهش، توسط تیم دیگری کشته شود. در واقع کونگ، هر دو جانور رده پادشاه را برای خودش می‌خواست.

کونگ یکی از افرادش را فرستاد تا از آن‌ها جلوتر برود و به منطقه ۲ بپیوندد. تصمیم نهایی او، ورود به منطقه مرکزی ۴ بود. این منطقه داخل یک غار بود که تونل‌های بزرگی در اطرافش داشت.

غار چهار خروجی داشت که به مناطق ۱، ۲، ۳ و ۵ می‌رفتند. اما نی...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب سیستم خوناشامی من را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی