NovelEast

سیستم خوناشامی من

قسمت: 590

تنظیمات

در پناهگاه کلاغ، مردم هنوز تحت تأثیر شکار بزرگ بودند، اما می‌دانستند که به زودی باید به روال عادی زندگی خود بازگردند. با این حال، اثرات آن رویداد همچنان باقی مانده بود. مردم اکنون محتاط ترعمل می‌کردند، مأموریت‌های سطح پایین‌تری را انتخاب می‌کردند و کمتر در مأموریت‌ها شرکت می‌کردند.

این یادآوری تلخی برای مسافران بود که در نهایت، آن‌ها زندگی خود را از هر سیستم رتبه‌بندی یا پاداش‌های خانواده گری‌لش ارزشمند‌تر می‌دانستد. رهبرشان، بلیپ این موضوع را بهتر از هر کسی درک می‌کرد.

اما پشت صحنه، خانواده گری‌لش واقعاً از بلیپ ناراضی بودند. پس از آن اتفاق، تعداد کریستال‌های به آن‌ها تحویل می‌داد ناگهان کاهش یافت. آن‌ها هر روز او را تحت فشار قرار می‌دادند، بی‌انکه به وضعیت مردمش اهمیتی بدهند.

بلیپ با صدایی پر از ناامیدی گفت: «مگه نشنیدی، یه نفر مرده. طبیعیه که تولید بعد از همچین اتفاقی پایین بیاد!»

در حال حاضر، او در یک تماس ویدیویی با یکی از اعضای خانواده گری‌لش بود.

«بلیپ، اگه نتونی کریستالا رو به ما برسونی، ما هیچ منبعی برای مبارزه با خانواده‌هایی که به ما حمله می‌کنن نداریم، و این شامل پایگاه تو هم می‌شه. ما یه تیم بزرگیم، و اگه گروه تو کارش رو درست انجام نده، بقیه باید جبران کنن و این قابل‌قبول نیست. اگه به‌زودی پیشرفتی نبینیم، مجبوریم تو رو از تیم بندازیم بیرون.»

- «و اگه توی تیم ما نباشی، یعنی توی یه تیم دیگه‌ای. امیدوارم درک کنی.»

تماس ویدیویی تمام شد و بلیپ مشت خود را روی میز کوبید. او همیشه در برخورد با مسائل آرام بود و می‌دانست که عصبانی شدن کمکی نمی‌کند. اما هر بار که می‌دید خانواده گری‌لش چقدر بی‌رحم هستند، نمی‌توانست خشم خودش را کنترل کند.

«لیندا، زود برگرد، وگرنه ممکنه چیزی بگم که پشیمون بشم.»

در غیاب کوین، دیگران تصمیم گرفتند تا بازگشت او هیچ مأموریتی انجام ندهند. این‌طور نبود که نتوانند؛ بسیاری از آنها پس آن حمله‌ به آنها اعتماد پیدا کرده بودن، و همیشه تازه واردهایی برای استفاده در مأموریت‌ها وجود داشت.

اما آنها کارهای خودشان برای انجام دادن را داشتند. با ورود تازه‌واردها از پایگاه دو، فکس تلاش می‌کرد فرصتی پیدا تا با آن‌ها تنها باشد. وقتی تنها می‌شدند، از مهارت تأثیرگذاری‌اش استفاده می‌کرد تا ظاهر پاول را از ذهنشان پاک کند.

پاول با کلاه در پایگاه قدم می‌زد، اما اگر دانش‌آموزان او را می‌دیدند، بدون شک او را می‌شناختند. در این مدت، او به یادگیری توانایی سم سطح سه ادامه داد و حتی کتاب‌های سطح چهار و پنج را خریداری کرد تا به تدریج قدرتش را افزایش دهد.

کاز، در آپارتمانش بود، و برای اولین بار از پاول دور شده بود. او مطمئن بود که در این مدت کوتاه، وقتی در مأموریتی نیست، پال خودش را آشکار نمی‌کند. و با نبود کوین، فکر می‌کرد که زمان مناسبی برای انجام گزارش ماهانه‌اش است.<...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب سیستم خوناشامی من را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی