سیستم خوناشامی من
قسمت: 616
فصل ۶۱۶ رهبر اصلی
وقتی از بلیپ خواستند با خانواده گریلش تماس بگیرد، بهشدت مضطرب شد. حالا در دفترش در پایگاه کِروها قدم میزد و ناخنش را میجوید.
تنها فردی از خانواده گریلش که بلیپ تاکنون با او صحبت کرده بود، همان کسی بود که با بیپروایی به او گفته بود گزارشهایش را در جای خاصی بچپاند. با این حال، بلیپ خوب میدانست که این موضوع برای کوئین اهمیت زیادی دارد و به خاطر همهی کارهایی که کوئین برایش انجام داده بود، خود را به او مدیون میدید.
سرانجام، بلیپ نفسی عمیق کشید، روی صندلیاش نشست و تماس را برقرار کرد. طولی نکشید که تماس پاسخ داده شد. مردی که در ویدیو ظاهر شد، با نگاهی مغرورانه به بلیپ خیره شده بود.
مرد گریلشی گفت: «خب، خب، خب. میدونستم خیلی طول نمیکشه تا دوباره با التماس برگردی. چی شده؟ برای تعمیر پناهگاه کماوردی؟ هیچ خانواده دیگهای حاضر نیست کمکت کنه؟ یا شاید سپرخورشیدها برگشتن؟»
بلیپ که میدانست مکالمه به اینجا میرسد، با کلافگی گفت: «ببین، میتونیم بیخیال گذشته بشیم؟ من میخواستم درباره—»
مرد گریلشی میان کلام بلیپ پرید: «نه، لازم نیست، اصلاً برام مهم نیست چی میخوای بگی. فقط این تماس رو جواب دادم تا یه امید الکی بهت بدمو این قیافه داغونتو ببینم!»
درست در همان لحظه که مرد گریلشی قصد داشت تماس را قطع کند، بلیپ دستش را به سمت صفحه دراز کرد و با فریاد گفت: «صبر کن، قطع نکن! قبلاً گفتی که رهبرتون میخواست با ما ملاقات کنه، باشه، قبول میکنیم. بذار بیاد و ببینم چی میخواد. یه جلسه ترتیب میدم.»
او بحث را بدون توجه به بلیپ پایان داده بود و آماده بود که تماس را همانجا قطع کند: «اون مال قبل بود، الان گرفتاریهامون خیلی بیشتر شده. ولی بدون حتی اگه بیکار هم بودیم، درخواستت رو منتقل نمیکردم.»
بلیپ به فکر فرو رفت که چه کند، آیا باید التماس کند؟ آیا باید پیش کوئین برود و بگوید که به دلیل اشتباه مسخرهاش نتوانسته جلسه را ترتیب دهد؟
نامشان بی اختیار از دهان بلیپ پرید: «بلیدها!»
مرد گریلشی، قصد قطع تماس را داشت، اما با شنیدن آن نام، انگشتش روی دکمه متوقف شد و با ناباوری پرسید: «چی گفتی؟»
بلیپ گفت: «موضوعی که میخوایم توی جلسه مطرح کنیم، درباره بلیدهاست.»
تماس در همینجا قطع شد، اما مردِ آن سوی خط، در تلاش بود تا تصمیم بگیرد چه باید بکند. اگر کسی فقط بهطور اتفاقی آن نام را ذکر کرده بود، شاید حتی به آن فکر هم نمیکرد.
با این حال، کِروها به طرز عجیبی توانسته بودند از حمله سپرخورشیدها جان سالم به در ببرند، در حالی که تمام جناحهای دیگر که مورد حمله قرار گرفته بودند، نابود شده بودند. آنها پروندههایی درباره کِروها داشتند و طبق محاسباتشان، آنها نباید زنده میماندند. و حالا به بلیدها اشاره میکنند؟ احتمال زیادی وجود داشت که بقای آنها به نوعی با این مسئله ارتباط داشته باشد.
او در نهایت تصمیم گرفت که این موضوع را به اطلاع رهبرشان، اوون، برساند.
اوون فردی بسیار پرمشغله بود و بهندرت مسائلی از سطوح پایینتر به او میرسید. او خود را با افرادی که به آنها اعتماد داشت، احاطه کرده بود. خانوادهاش آنقدر بزرگ شده بود که او دیگر نمیتوانست همه...
برای خواندن نسخهی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید.
درحال حاضر میتوانید کتاب سیستم خوناشامی من را بهصورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید.
بعد از یکماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال میشود.
کتابهای تصادفی

