فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

سیستم خوناشامی من

قسمت: 619

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات
 
فصل ۶۱۹: تیم نجات 
 
 
جلسه به پایان رسیده بود و همه اکنون به کشتی بازگشته بودند. بقیه فکر می­کردند کاملاً واضح است که کار درست این است که منتظر اطلاعات بیشتر بمانند. 
کوئین حتی نمی‌دانست که وُردن واقعاً در دردسر افتاده است یا نه. هیچ اثری از او نبود، آنها فقط یک تماس تلفنی گرفته بودند. این احتمال وجود داشت که او حتی در اقامتگاه بلید هم نبود، به این معنا که مختصاتی که اوون داده بود یک تله بود. 
امکان داشت بدون هیچ دلیل خاصی درحال رفتن به خطرناک­ترین مکان کره زمین باشد. جزئیات زیادی وجود داشت که باید قبل از تصمیم­گیری، دقیق و واضح تکلیفشان مشخص می­شد. 
به دستور کوئین، همه گروه پشت میز گرد نشسته بودند. 
کوئین گفت: «می­دونم همتون دارید چی میگید... 
ولی از من خواست نجاتش بدم، به من گفت به کمک نیاز داره. حتی همین الان هم که ساعت تیک­تیک می­کنه به این فکر می­کنم که اگه خیلی دیر کرده باشیم چی، اگه زودتر دست به کار می­شدم چی؟ اگه صبر کنیم و بعداً بفهمم وردن مرده، فکر نمی­کنم هیچ­وقت بتونم با خودم کنار بیام‌.» 
 «فکر نمی­کنم بتونیم با خانواده­ای به اون قدرت شاخ تو شاخ شیم، کوئین» بلیپ گفت: «اونا قدرت خلاص شدن از شر ترودریم رو داشتن. ما برای اونا عین این هستیم که بخوان با انگشت به مورچه بزنن.» 
کوئین آنجا به همه نگاه کرد، و می‌دانست که حق با آنهاست، اما چیزی به او می‌گفت که قضیه بزرگ­تر از این حرف­هاست. در تمام مدتی که کوئین او را می‌شناخت، وردن تنها یک بار شخصیت‌های دیگرش را فاش کرده بود. 
اگر کوئین درست می‌گفت، به نظر می‌رسید که وردن جدای این­ها کنترل خوبی بر وضعیت روانی خود دارد، اما سه نفر از شخصیت­هایش در زمان تماس تلفنی هم­زمان با کوئین صحبت می‌کردند و با هم دعوا می‌کردند. در وهله اول باید اتفاقی افتاده باشد که وضعیت وردن چنین شده باشد. 
کوئین پاسخ داد: «فقط باید مو رو از ماست بکشم بیرون، فقط باید بررسی کنم و بفهمم چی به چیه. نمی­خوام باهاشون بجنگم که، اونجوری حماقت محضه. 
بعدش هم من از هیچ­کدومتون نمی­خوام با من بیاین. خودم پا میشم میرم اینجوری کسی هم مشکلی نداره، حله؟» 
این مکالمه ساعت­ها بود که در دایره­ای می­چرخید و همیشه به این صورت بود که سعی می­کردند او را متقاعد کنند که نرود و کوئین می­گفت که چرا باید برود. در این مرحله، همه آنها متوجه شدند که این کار بی­فایده است، کوئین تصمیم گرفته بود که به هر کار...
برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب سیستم خوناشامی من را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی