سیستم خوناشامی من
قسمت: 620
فصل ۶۲۰: وردن خانه است
زمانی که گروه قرار بود از هم جدا شوند و قرار بود راههای جداگانه خود را طی کنند، شاید از بین همه آنها، وردن افکار متفاوتتری از همه در آن روز در ذهنش میگذشت، او بیشترین ناراحتی را داشت.
دلایل متعددی برای این وجود داشت. تمام زندگی خود را قبل از آمدن به دانشکده نظامی با خانواده خود سپری کرده بود. او هرگز مانند بقیه به مدرسه دولتی نرفته بود و در واقع اولین بار بود که با افراد دیگری غیر از کسانی که در جزیره بودند در تعامل بود. افرادی را که او اکنون میخواست ترک کند به نوعی می توان تنها دوستان او نامید.
این فکر او را غمگین کرد، زیرا احتمال زیادی وجود داشت که دیگر هرگز آنها را نبیند. در ابتدا قرار بود او دو سال با جهان و سایر افراد در آکادمی نظامی تعامل داشته باشد، اما این امر با جنگ داخلی کوتاه میشد.
حالا اگر قرار بود به بلید برگردد، باید تحت حکومت آنها نگهداشته شود. بلیدها خانوادهای مخفی بودند که به این معنی بود که او نمیتوانست آنطور که در ابتدا میخواست از آنجا بیرون برود، زیرا همهچیز توسط پدربزرگش کنترل میشد.
وقتی به اعضای خانوادهاش فکر میکرد، لرزی بر ستون فقراتش جاری شد.
او تعجب کرد که در طول مدت دوری او از جزیره حتی یک بار هم سعی نکرده بودند با او تماس بگیرند. مخصوصاً زمانی که تصمیم گرفته بود از نام آنها برای محافظت از کوئین استفاده کند. اگر خانواده تا این حد مخفی بودند، پس او چنین چیزی را علنی اعلام میکرد، فکر میکرد حداقل به مچ دستش سیلی میخورد، اما هیچکس هرگز نیامد.
که این به نوعی او را بیشتر میترساند. شاید آنها منتظر بودند تا نتیجه را ببینند. خانواده او همیشه غیرقابل پیشبینی بودند، بنابراین احتمال زیادی وجود داشت که تمام مجازاتهای او به یکباره در هنگام ورود او انجام شود.
درحالیکه از ایستگاه زمینی عبور میکرد، به بقیه نگاه کرد که شاید آخرین بار او باشد. سپس چند ثانیه پس از آن که او بیرون آمد تا فقط از یک ایستگاه زمینی دیگر خارج شود. بر خلاف جایی که دیگران میرفتند، موقعیت وردن هنوز روی زمین بود.
با اینحال، رسیدن به آنجا آسان نبود.
"یعنی فقط باید تا اونجا شنا کنم؟ نه, این که خیلی خسته کننده میشه." وردن فکر کرد. "چون جا رو بلدم اگه یکی رو پیدا میکردم که مهارت تلپورت داشته باشه خیلی مفید میشد، اما بعدش باید همه غریبهها رو لمس کنم."
راتن گفت: «یا میتونی صرفاً کمتر ترسو باشی و باهاشون تماس بگیری.»
مطمئناً سادهترین گزینه این بود که کسی بیاید و او را بِبَرد، اما او نمیخواست در بازگشت او را غافلگیر کنند. غافلگیری به...
برای خواندن نسخهی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید.
درحال حاضر میتوانید کتاب سیستم خوناشامی من را بهصورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید.
بعد از یکماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال میشود.
کتابهای تصادفی

