فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

سیستم خوناشامی من

قسمت: 663

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات
فصل۶۶۳: مأموریتشکست خورد
کوئین تاکنون مأموریت‌های متعددی را پذیرفته بود، اما هیچ‌کدام به اندازه این یکی چالش‌برانگیز نبود. هر بار که با حریف قدرتمند یا سختی مواجه می‌شد که جانش را به خطر می‌انداخت، بیشتر مواقع پاداش، ارتقای فوری سطح بود.
با این­حال، برای اولین بار، سیستم به صراحت بیان کرد که تنها کاری که باید انجام دهد، زنده ماندن است. فقط زنده ماندن، نه چیزِ دیگری.
"یعنی این به من میگه که بعد از جنگ با این دو نفر، زنده موندن به سختی مبارزه با یه ردهِ امپراتوره؟"
درک میزان دشواری این کار برای او مشکل بود. در واقعیت، او از این موضوع کمی شوکه شده بود. سیستم در ارزیابی‌های قبلی اشتباه نکرده بود و مرگ در این شرایط، برایش باورنکردنی بود.
کوئین پرسید: «شماها خواهر و برادر وردن هستین، درسته؟ دونستن اینکه اون کجاس و حالش خوبه براتون کافی نیس؟» او فکر می‌کرد شاید بتواند با حرف زدن خود را از این وضعیت نجات دهد.
ویکی گفت: «اگه به من بستگی داشت، اصلاً تو این جزیره نبودم، همه‌مون به قوانین پایبندیم و فقط از دستورات یه نفر پیروی می‌کنیم. البته من این وضع رو دوست ندارم و مطمئنم خیلی‌ها هم همین حس رو دارن. چرا فقط اون باید بتونه بره؟ ولی ما نتونیم؟
به هرحال مهم نیس. اون اجازه ترک جزیره رو نداره، بنابراین باید بمونه.»
حقیقت این بود که ویکی کمی دلخور شده بود. او نمی‌دانست که وردن فرار کرده است و دیگران این را از او پنهان کرده‌اند، بنابراین قصد داشت خشم خود را تخلیه کند.
ویکی گفت: «وردن این جزیره رو ترک نمی­کنه و متأسفانه، با کشتن دانکن، تو هم نمی­تونی.»
با سرعتی باورنکردنی، به سمت کوئین هجوم آورد، بسیار سریع‌تر از آنچه او پیش‌بینی کرده بود. حتی سایه‌ی خود را نیز آماده نکرده بود. با این­حال، می‌توانست تمام حرکات ویکی را مشاهده کند. او لگدی پرتاب کرد، کوئین نیز پایش را بلند کرد و پای هر دو در میانه‌ی هوا به یکدیگر برخورد کردند و برای لحظه‌ای، زمان متوقف شد. 
جاز گفت: «وای، قدرت لگد ویکی با قدرت اون مرد برابری می­کنه. تا حالا همچین چیزی ندیده بودم.»
پای گفت: «نه، یکی از اونا قوی‌تره.»
ویکی چهره‌اش را درهم کشید، پایش تسلیم شد و در نهایت، تعادل خود را از دست داد و بر زمین افتاد. کوئین با یک حرکت ناگهانی، مشت دیگری به سویش پرتاب کرد، اما او پیش از آن با چابکی فاصله گرفته بود.
اهالی روستا بی‌حرکت ایستاده و تماشا می‌کردند. حتی برادرش نیز با اطمینان کامل به او، نظاره‌گر بود.
ویکی گفت: «تو قوی هستی. جای تعجب نداره که تونستی دانکن رو شکست بدی.»
کوئین در تلاش بود تا راز نیرو و سرعت وصف‌ناپذیر ویکی را کشف کند. تجهیزات جنگی­اش در سطح امپراتوری، قرار داشت که موجب افزایش چشمگیر قدرت و توانایی‌های او می‌شد. اما این تقویت قدرت، برای رسیدن به سطح آماری کنونی کوئین کافی نبود.
با وجود این که کوئین باید بسیار سریع‌تر از او می‌بود، خوشبختانه به نظر می‌رسید که همچنان از نظر قدرت فیزیکی برتری داشته باشد.
برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب سیستم خوناشامی من را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی