سیستم خوناشامی من
قسمت: 667
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل۶۶۷: فقط تو
سیل بیش از هر چیزی به یک شروع سریع نیاز داشت. درحالیکه فلاسک را در دستش گرفته بود و از قدرت هر سه تواناییش بهره میبرد، از توانایی تلپورت برای فرار با بالاترین سرعت ممکن استفاده میکرد. سرعت معمولیاش پاسخگوی این شرایط نبود و او خوشحال بود که در این وضعیت بحرانی، چنین توانایی کارآمدی را در اختیار دارد.
سیل بیش از هر چیزی به یک شروع سریع نیاز داشت. درحالیکه فلاسک را در دستش گرفته بود و از قدرت هر سه تواناییش بهره میبرد، از توانایی تلپورت برای فرار با بالاترین سرعت ممکن استفاده میکرد. سرعت معمولیاش پاسخگوی این شرایط نبود و او خوشحال بود که در این وضعیت بحرانی، چنین توانایی کارآمدی را در اختیار دارد.
با اینحال، او تنها میتوانست تا مسافت محدودی تلپورت کند و هر بار که از این توانایی استفاده میکرد، فقط کمی بیشتر برای خودش زمان میخرید.
او میدانست که خواهر و برادرش با یک مشت از پا درنمیآیند و قطعاً خشمگینتر از قبل بازخواهند گشت. اما حالا که مجروح شده بودند و فرصتی طلایی برای فرار بهدست آمده بود و با سرعت فوقالعاده کوئین در این فُرم، زمان بهتری برای این کار وجود نداشت.
آنها انتظار نداشتند که کوئین تا این حد سریع باشد. حتی با اینکه سیل مُداوم تلپورت میکرد و تقریباً در هر لحظه از جایی به جایِ دیگری میرفت، کوئین در فُرم خونخوار خود به آرامی به او نزدیکتر میشد.
یکی دیگر از دلایلی که حرکت سیل را کُند میکرد، بیپروایی وحشیانهی خونخوار بود. او مانند فیلی خشمگین که در دل جنگل دیوانهوار میتاخت، هر چه در مسیرش قرار میگرفت را، بیرحمانه زیر پا له میکرد و نابود میساخت.
وُردن در اتاق تاریک ایستاده بود و تعقیب و گریز میان آن دو را تماشا میکرد.
- "اگه دستش بهمون برسه، حتی یه ضربه کوچیک هم کافیه؛ کارمون تمومه."
بدون اینکه سرعتشان را کم کنند، دیگر به پشتسر نگاه نکردند و به تلپورت کردن ادامه دادند، اما صدای شکستن درختها هر لحظه نزدیکتر میشد. آنها میتوانستند در فلاسک را ببندند، اما میخواستند کوئین هرچه سریعتر به مقصد برسد.
توانایی تلپورت اجازه نمیداد کوئین را همراه خود منتقل کنند و این به نفعشان بود؛ چرا که کنترل حرکت دست سیل بود، نه کوئینی که عقلش را از دست داده بود. به محض اینکه دوقلوها دوباره قادر به حرکت شوند، میتوانستند تواناییهایشان را ترکیب کنند و با یک پرش تلپورتی، مسافتی بلندتر و قدرتمندتر از سیل را طی کنند.
- "فقط امیدوارم لوگان و بقیه آماده باشن."
وقتی دوقلوها از ویرانههای خانههای دهکده بیرون آمدند، اوضاع دقیقاً همانطور بود که وُردن پیشبینی کرده بود؛ آنها زخمی شده بودند، بهویژه پای که جراحات بیشتری داشت، اما هنوز میتوانستند حرکت کنند. با اینحال، چیزی در بدنهایشان تغییر کرده بود، حتی بدن وُردن هم به این مرحله نرسیده بود.
ویکی گفت: «راه بیفت، باید ادامه بدیم.»
پای با نگاه به اجساد اطراف گفت: «بعد از اون همه بلایی که سرمون آورد، سر هممون، هنوزم میخوای بری دنبالش؟»
بسیاری از بلیدها کشته شده بودند. البته دهکده از ابتدا چندان پرجمعیت نبود...
برای خواندن نسخهی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید.
درحال حاضر میتوانید کتاب سیستم خوناشامی من را بهصورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید.
بعد از یکماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال میشود.
کتابهای تصادفی


