سیستم خوناشامی من
قسمت: 671
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل 671: مسابقه تا دریای سوم
این چیزی بود که همه انتظار شنیدنش را داشتند و در عینحال، نداشتند. میدانستند که برنی در حال تعقیب شدن است و حتی اینکه چه کسی تعقیبش میکند، آنهم از اطلاعاتی که از قبل در مورد بِلِیدها داشتند. اما قبول اینکه یکی از چهار بزرگ به این زودی شکست بخورد، هنوز برایشان سخت بود.
این چیزی بود که همه انتظار شنیدنش را داشتند و در عینحال، نداشتند. میدانستند که برنی در حال تعقیب شدن است و حتی اینکه چه کسی تعقیبش میکند، آنهم از اطلاعاتی که از قبل در مورد بِلِیدها داشتند. اما قبول اینکه یکی از چهار بزرگ به این زودی شکست بخورد، هنوز برایشان سخت بود.
یک جنگ ماهها طول میکشید، حتی سالها. با توجه به تعداد افرادی که سانشیلدها داشتند و تعداد سیاراتی که زیر سلطهشان بود، یک شکست کُند بیشتر انتظار میرفت، نه اینکه در عرض چند هفته کلاً از بین بروند. هیچکدامشان نمیتواستند تصور کنند که بِلِیدها چقدر قوی هستند.
اما این رویداد ایدههایی در مورد قدرت بلیدها به بقیه داد. البته برای پیتر، لوگان و کوئین، که قسمتی از آن را از نزدیک تجربه کرده بودند فرق میکرد.
«همه به دقت همدیگه رو زیر نظر دارن، بنابراین به نظر میرسد، فقط این سه بزرگ نیستند؛ که الان به دو بزرگ تبدیل شدن، که از این موضوع خبر دارند.» سم ادامه داد. «همچنین فکر میکنم براشون غیرممکن بود که بخوان این موضوع رو مخفی نگهدارن.
با اینحال، انگار بلیدها، فقط همه پناهگاهها و مردمرو در سیارههای سانشیلدها از بین بردن و بعد به سرعت به سمت سیارهی بعدی حرکت کردن. معمولاً وقتی کسی سیارهای رو تصرف میکنه، یه تعدادی از مردمش رو وارد میکنه و یک ارتش نمادین هم پشتسرش میذاره. تا این جوری مانع از حمله دیگران بشه.
اما بلیدها همچین کاری یا حتی شبیهش رو هم انجام ندادن. همه سیارههای سانشیلدها رو بدون هیچ ادعایی رها کردن. از اون زمان، شایعاتی پخش شده که برنی بهدست یک گروه متوسط و ناشناخته شکست خورده. مردم هم فرض کردن که نبرد بزرگی بوده و اون گروه باید به شدت آسیب دیده باشه. بنابراین گروههایی که قبلاً تحت کنترل سانشیلدها بودن و اونایی که به هیچ گروهی مرتبط نبودن، از سایهها خارج شدن و هدف همشون اینه که این سیارههای بدون ادعا رو تصرف کنن.»
پائول پرسید: «ارتش یا خاندانهای دیگه در این مورد اقدامی نکردن؟» چون در یک موقعیت بالا در ارتش کار کرده بود، اغلب میتوانست در مواقع عادی حرکات ارتش را پیشبینی کند، اما این دفعه، از آن مواقع عادی نبود. در حالحاضر، اوضاع پیچیده بود و وقتی اوضاع اینطور میشد، حتی خود شخص اسکار هم معمولاً دوست داشت که از ارتش خارج شود.
فرمانده عالی میتوانست گاهی اوقات بسیار غیرقابل پیشبینی باشد.
«حرکات ارتش کمی عجیب بوده. اونا دوتا سفینه فضایی بزرگ دیگه، مشابه سفینه ما رو بیرون آوردن و به سیارهی هیولایی فرستادن، همونی که قراره هیولای سطح شیطان توش وجود داشته باشه. به نظر میرسه که علاقهای به اتفاقاتی که برای چهار بزرگ افتاده ندارن و بدون هیچ مداخلهای به مردم اجازه میدن که هرکار میخوان انجام بدن.»
لیندا گفت: «من هیچوقت تا حالا یه سلاح هیولایی سطح شیطان رو تو نبرد ندیدم، اما فرمانده عالی یکی داره. درسته؟ شاید اونا میدونن که این موضوع ارزش بیشتری نسبت به بقیه دار...
برای خواندن نسخهی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید.
درحال حاضر میتوانید کتاب سیستم خوناشامی من را بهصورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید.
بعد از یکماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال میشود.
کتابهای تصادفی


