سیستم خوناشامی من
قسمت: 677
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل۶۷۷: سرگرمی انگلها (پاراسایتها)
حتی پیش از درخواست بلیپ نیز، کوئین قصد داشت سری به جناح دیگر بزند. حقیقت این بود که در حالحاضر اولویت او فقط شکار جانوران بود و تمایلی به هدر دادن وقت برای وظایف خستهکننده رهبری را نداشت. با اینحال، او مایل بود کریستالهای پیشرفته و متوسطش را با گلاتریوم جناح مقابل مبادله کند و امیدوار بود راهی برای جلب رضایت آنها بیابد.
حتی پیش از درخواست بلیپ نیز، کوئین قصد داشت سری به جناح دیگر بزند. حقیقت این بود که در حالحاضر اولویت او فقط شکار جانوران بود و تمایلی به هدر دادن وقت برای وظایف خستهکننده رهبری را نداشت. با اینحال، او مایل بود کریستالهای پیشرفته و متوسطش را با گلاتریوم جناح مقابل مبادله کند و امیدوار بود راهی برای جلب رضایت آنها بیابد.
البته با توجه به طرز صحبت دیگران درباره آن جناح، کوئین تمایلی به این ملاقات نداشت. او از افرادی که دچار توهم برتری بودند و تنها به خاطر رتبه یا ادعای برتری، خود را بالاتر از دیگران میدانستند، بیزار بود.
اینکه آن جناح به دلیل رتبه پایینشان از آنها سوءاستفاده میکرد، از پیش کوئین را آزرده بود. با اینحال، او نمیخواست شاهد مرگ بیهودهای باشد؛ نه در اینسو و نه در آنسو.
سفر سریعتر از آنچه گروه انتظار داشت، پیش میرفت؛ چرا که کوئین از مهارت سفر در سایه استفاده کرده بود تا همه را درون سایهاش جای دهد و به سمت پناهگاه انگلها حرکت کند. بسیاری از وسایلنقلیه پناهگاه تخریب شده بودند و با توجه به اینکه تمام بودجه صرف بازسازی شده بود، امکان خرید وسایل جدید را نداشتند.
دنیس گفت: «پسر این تواناییِ سایهت عجب چیزیه، خوبه که داریش!»
نیت درحالیکه به بالا نگاه میکرد، اضافه کرد: «آره، داریم از بین این جانورها رد میشیم و اونا هیچ کاری به کارمون ندارن.» هنگامی که در سایه حرکت میکردند، هنوز میتوانستند محیط بیرون را ببینند.
هنگام عبورِ سایه، جانوران حضورشان را حس میکردند، اما تصمیم گرفتند واکنشی نشان ندهند و آن را نادیده بگیرند. سایه به مراتب سریعتر از پای پیاده پیشمیرفت، اما در عوض، مقدار قابلتوجهی امسی مصرف میکرد. بنابراین، کوئین باید از استفاده بیرویهِ آن خودداری میکرد.
با کمک سایه، مسیری که معمولاً نیمروز به طول میانجامید، در کمتر از نیمساعت طی شد و در بیشتر زمانشان صرفهجویی شد؛ چرا که از رویارویی بیهوده با جانوران ضعیف اجتناب کردند.
با بیرون آمدن از سایهها، به آرامی به سمت دیوارهای بیرونی پناهگاه پیش رفتند. کنار دروازه، گروه کوچکی متشکل از پنج نفر دیده میشد که سر تا پا، تجهیزات جانوری به تن داشتند؛ نشانی واضح از مسافران باتجربه. کوئین درحالیکه هیچ سلاحی همراهش نبود، با احتیاط به سمتشان قدم برداشت.
یکی از نگهبانان پرسید: «کجا؟ اجازه ورود داری؟»
کوئین پاسخ داد: «اجازه ورود، برای چی؟ برای گشتوگذار روی سیارهای که با خون خودمون حفظش کردیم؟»
کوئین با طرز تفکر انگلها درگیر شده بود. در ظاهر، قرار بود دو جناح سیاره را با هم بهطور مشترک استفاده کنند و همکاری کنند، اما در عمل، همسایگان نامردشان بهجای همکاری، به تصاحب بخشهای مختلف سیاره پرداخته بودند. این گونه رفتار، به هیچوجه با روحیات کوئین سازگار نبود و در دلش حس ناخوشایندی ایجاد کرده بود.
دنیس و نیت لبخندی رد و بدل کردند، حس کردند که کوئین قرار نیست مثل بلیپ فردی نرم و بیدفاع باشد.
لیندا خواست صدایش بزند: «صبر کن، کوئین!»
کوئین با چشمان سرخش دستور داد: «برو کنار،» آن مرد که دیگر کنترلی بر بدن خود نداشت، بیاختیار یک قدم به کنار رفت.
دستور دوم برای نفر بعدی بود: «در رو باز کن،» مرد بدون تأمل کدها را وارد کرد و دروازه بزرگ پناهگاه کمکم شروع به باز شدن کرد.
یکی از دوستانش که گیج شده بود با اعتراض پرسید: «هِیهِی، چهخبره؟ داری از اون دستور میگیری؟»
لیندا که نظارهگر ماجرا بود و فرصت نکرد جلوی کوئین را بگیرد، از اقدامات کوئین شگفتزده شده بود.
-"یه قدرت خونآشامی دیگه؟ هنوز کلی چیز هست که باید یاد بگیرم."
فکس دستش را روی شانه کوئین گذاشت و به آرامی نزدیک شد تا چیزی به او بگو...
برای خواندن نسخهی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید.
درحال حاضر میتوانید کتاب سیستم خوناشامی من را بهصورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید.
بعد از یکماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال میشود.
کتابهای تصادفی


