سیستم خوناشامی من
قسمت: 679
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل۶۷۹: شکار متقلب
تماشای ویدیوی مسابقات بین پایگاهی، یکی از آن خاطراتی بود که نیت هیچگاه فراموش نمیکرد. او با تحسین و شگفتی محو تماشای مهارتهای خیرهکننده آن شخص شده بود و با هیجان به این فکر میکرد که روزی بتواند با این فرد ملاقات و او را به مبارزه دعوت کند.
تماشای ویدیوی مسابقات بین پایگاهی، یکی از آن خاطراتی بود که نیت هیچگاه فراموش نمیکرد. او با تحسین و شگفتی محو تماشای مهارتهای خیرهکننده آن شخص شده بود و با هیجان به این فکر میکرد که روزی بتواند با این فرد ملاقات و او را به مبارزه دعوت کند.
همان حس هیجان و شگفتی که با دیدن جهنده خون و بچه نفرینشده داشت، دوباره به سراغش آمد؛ عطش مبارزه با آن حریفان مرموز و بینقص در دلش زنده شده بود. اما حالا دنیا به او نشان داده بود که تمام این مدت، آن فرد کوئین بوده؛ کسی که همیشه در کنار او ایستاده بود و هرگز هم دستنیافتنی نبوده است.
نیت زیر لب گفت: «ای لعنتی، چرا حداقل یهکم زشت نیستی؟ چرا همه ژنهای خوب ماله یه نفر شده؟»
وقتی کوئین از محوطهی نبرد به سمت دوستانش بازگشت، پاراسایتها با دهانهای باز از حیرت در جای خود میخکوب شده بودند.
مرد چشمدرشت فریاد زد: «تقلب کرده! حتماً تقلب کرده، بازی خرابه!» او به محوطه بازی رفت، یک دور بازی را شروع کرد و سعی کرد به دستگاه ضربه بزند، اما صفحه پایان بازی بلافاصله جلوی چشمشان ظاهر شد.
دنیس با لبخندی پیروزمندانه گفت: «ببین حالا کی داره ما رو به تقلب متهم میکنه.» او بیشتر از هر کس دیگری از این لحظه لذت میبرد.
یکی از اعضای دیگر پاراسایتها گفت: «سِرور بازی رو چک کردم، هیچ مشکلی نشون نمیده.»
رَگهای روی پیشانی مرد طاس از شدت عصبانیت و خشم برجسته شد. رسیدن به سطح هفت تقریباً غیرممکن بود و او باورش نمیشد که کسی بدون تقلب بتواند اینگونه دستگاه را شکست دهد.
او با اطمینان گفت: «مطمئناً از یه توانایی استفاده کرده؛ شاید یه توانایی سرعت یا همچین چیزی.»
کوئین با خونسردی گفت: «متأسفم، اما توانایی من اصلاً به سرعت ربطی نداره.» و سایهای تاریک بهآرامی، از پشتسرش بالا آمد.
با دیدن این صحنه، سایهی کوئین، چشم مانتیس را گرفت؛ او هرگز چنین چیزی ندیده بود.
-"چه تواناییه عجیبی."
وقتی بحث تقلب تمام شد، وویل دوباره وارد بازی شد و سطح هفت را انتخاب کرد. اگر این بار میباخت، بهعنوان شکست محسوب میشد.
بازی شروع شد و بار دیگر حرکات وویل ماشینی به نظر میرسید. ناگهان، کوئین متوجه شد؛ او فهمید که چطور تقلب میکردند، چیزی که احتمالاً فقط او میتوانست تشخیص دهد.
[سطح هفت تکمیل شد]
پاراسایتها زحمت تبریک گفتن به وویل را به خود ندادند، مطمئن بودند که او برنده میشود. منتظر بودند تا کوئین جلو بیاید و سطح هشت را امتحان کند، اما او فقط همانجا ایستاده بود، لبخند میزد و حرکتی نمیکرد.
کوئین با نیشخندی گفت: «بعضیها ادعا داشتن که تقلب نمیکنن؛ خب، ظاهراً یه مشت دروغگو از کار دراومدین.»
هرچند که مانتیس، به اتهامات کوئین هیچ واکنشی نشان نداد، اما دل وویل اندکی فروریخت.
دنیس که حالا خیالش راحت شده بود، با تمام وجود فریاد زد: «لعنتیها! پس واقعاً داشتن تقلب میکردن! میدونستم!» او تا همین چند لحظه پیش کمی نگران بود؛ که شاید ...
برای خواندن نسخهی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید.
درحال حاضر میتوانید کتاب سیستم خوناشامی من را بهصورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید.
بعد از یکماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال میشود.
کتابهای تصادفی

