سیستم خوناشامی من
قسمت: 682
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل۶۸۲: تیم نفرینشده
نبرد بین نفرینشدگان و پادشاه شِنی همچنان ادامه داشت. با وجود تعداد زیادشان، مبارزه با آن جانور دشوار بود. پنجههای سفید و تیز دستانش، مبارزه را به میدانی پیچیده و خطرناک تبدیل کرده بود.
وقتی دنیس و سیل به دستان و بازوهای عظیم جانور ضربه میزدند، انگار به تودهای از شن حمله میکردند. ضرباتشان شکافهای عمیقی بهوجود میآورد، اما شنها فوراً آنها را پر میکردند و این توهم را ایجاد میکردند که جانور در حال ترمیم است، درحالیکه در واقع اصلاً آسیبی ندیده بود.
با دهان و گردن عجیبش نیروی مکشِ قویای داشت که سعی میکرد اعضا را به دندانهای تیغ مانند خود بکشاند.
پس از مرگ همتیمیشان، باقی پاراسایتها با ترس و لرز پشت وویل پنهان شدند و هیچ کمکی به دیگر مبارزان نکردند. حتی اگر هم میخواستند کمک کنند، احتمالاً فقط مزاحم میشدند و دست و پای دیگران را میبستند.
لیندا فریاد زد: «مرکز بدنش پوشش شنی نداره! باید به همونجا ضربه بزنیم!»
تا این لحظه، لیندا در کنار نیت روی زمین میجنگید و از توانایی پرواز خود استفاده نکرده بود؛ موضوعی که نظر دنیس را به خود جلب کرده بود. با اینحال، او همچنان آرام و مسلط به نظر میرسید و بهسادگی از تمامی ضربات جاخالی میداد.
بهدنبال توصیه لیندا، نیت بیدرنگ وارد عمل شد؛ او با فعال کردن مهارت گام رعد، به جلو تاخت و تلاش کرد مرکز بدن پادشاه شِن را هدف قرار دهد. شتاب گامهای نیت به چالاکی کوئین نبود، قرار هم نبود باشد؛ چرا که مهارت نیت ساختار و هدفی متفاوت داشت. کوئین از این مهارت در کنار توانایی سایهاش، برای جاخالی دادن و فرار از حملات استفاده میکرد، درحالیکه نیت از آن برای افزایش قدرت ضربات مُشت خود بهره میبرد.
نیت فریاد زد: «بگیر که اومد؛ کثافت بدریخت شِنی، از هم بپاش!!» تا زمانی که مُشت او به بدن واقعی جانور برخورد میکرد، ضربه قطعاً کاری میبود.
بهمحض نزدیک شدن مُشت نیت به جانور، استخوانهای سفید رنگی از دل شن بیرون آمدند؛ استخوانها جابهجا شده تا در نهایت به شکل یک قفسهسینه عظیم درآمدند و مانند حصاری، بخش مرکزی بدن جانور را در برگرفتند. نیت با تمام قدرت مشت سختشدهاش را به استخوانهای محافظ کوبید و آنها را در هم شکست، اما نتوانست به بدن واقعی جانور که زیر آنها پنهان شده بود، آسیبی برساند. ضربهاش در همان لحظه متوقف شد و دستش در میان استخوانهای شکسته از حرکت ایستاد.
سیل بدون آنکه لحظهای از میدان نبرد و دوستانش چشم بردارد، با مهارتی بالا از مَکش سر جانور دوری میکرد و هر از گاهی حملاتش را مهار میکرد.
-"باید دست به کار بشم؟ الان وقشته؟"
پیش از اینکه حرکت کنند، کوئین از سیل خواست تا در طول مبارزه قدرت واقعیاش را مخفی نگهدارد. او خوب میدانست که سیل بهخودیخود قوی است، اما حضور در میان افراد قدرتمند، تواناییهایش را چند برابر میکند؛ پس نباید در نمایش آن زیادهروی میکرد. هرچه افراد اطرافش توانمندتر باشند، سیل نیز به همان اندازه قویتر میشود.
هنوز زمان آن نرسیده بود که سیل تمام قدرتش را آشکار کند. سایر اعضای جناح باید فرصتی برای پیشرفت پیدا میکردند. تا زمانی که اوضاع آرام بود و خطری آنها را تهدید نمیکرد، سیل طبق خواسته کوئین، قدرتش را پنهان نگه میداشت.
لیندا که نگران نیت بود، از منطقه امنی که برای دور ماندن...
برای خواندن نسخهی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید.
درحال حاضر میتوانید کتاب سیستم خوناشامی من را بهصورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید.
بعد از یکماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال میشود.
کتابهای تصادفی


