فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

سیستم خوناشامی من

قسمت: 683

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات
فصل۶۸۳: یک رده بالاتر

بعد از آن نبرد نفس‌گیر، همه به دنبال یک پناهگاه بودند. جایی که بتواند از آن برای تجدید قوا و استراحت استفاده کنند. هم‌زمان مراقب بودند تا با جانورانِ بیشتری روبه‌رو نشوند. فعال‌سازی سلاح روحی، انرژی و سلول‌های ام‌سیِ نیت و دنیس را تحلیل برده بود و لازم بود مدتی را به استراحت بپردازند تا برای نبرد بعدی آماده شوند.
در دل صحرا به مناطقی رسیدند که تخته‌سنگ‌هایی از میان شِن‌ها بیرون زده بود، اما بیشتر آن‌ها کوچک بودند و برای جا دادن گروه کافی نبودند. سرانجام، تخته‌سنگی بزرگ پیدا کردند که همگی زیر سایه‌اش جای گرفتند و پناهی برایشان فراهم شد.
برخلاف بیابان‌های معمول روی زمین یا سیارات دیگر، این صحرا نسبتاً خنک بود و فرصتی ایده‌آل برای استراحت و جمع‌آوری افکارشان فراهم می‌کرد. در این بین، کوئین سنگینی نگاه‌های اطرافیانش را به‌خوبی حس می‌کرد؛ تنها نگاه پاراسایت‌ها به او دوخته نشده بود، بلکه همراهانش نیز با دقت او را زیر نظر داشتند.
-"کوئین، فکر می‌کردم ما هم داریم سریع پیشرفت می‌کنیم و هنوز می‌تونیم پا‌به‌پات بیایم. اما انگار اشتباه می‌کردم. می‌دونستم که چقدر قوی هستی و مدتیه از من جلو زدی، ولی چطور تو این مدت کوتاه این‌قدر تغییر کردی؟ اصلاً من و بقیه شانسی داریم که یه روز به تو برسیم؟"
نیت با مشتی گره‌کرده، در افکارش غرق بود؛ افکاری که شاید دیگران را از پا می‌انداخت. 
اما نه برای نیت؛ دیدن رشد سریع دیگران تنها شوق و عزمش را برای دستیابی به آن نقطه بیشتر می‌کرد.
نیت تنها کسی نبود که چنین احساسی داشت؛ دیگران، از جمله فکس، نیز همین سؤال را از خود می‌پرسیدند. کوئین تا چه حد می‌تواند قدرتش را افزایش دهد؟ چندی پیش، برای شکست یک جانور رده امپراتوری نیاز به کمک داشت، اما اکنون به‌تنهایی از پس آن برمی‌آمد.
کوئین گفت: «هر وقت حس کردین رو به راه شدین بگین؛ بتونیم زودتر بریم سراغ یکی دیگه.»
هانا با وحشت فریاد زد: «یکی دیگه؟! یعنی چی، قرار نیست برگردیم؟ دو تا کریستال امپراتوری گیرت اومده، بست نیست؟ یکی از ما مُرده!»
هانا قدرت آن‌ها را با چشمان خود دیده بود، اما همچنان تصمیم کوئین را بی‌پروا و خطرناک می‌دانست. در هر رده از جانوران، برخی قوی‌تر از بقیه‌اند؛ شاید جانور رده امپراتوری که اخیراً با آن روبه­رو شده بودند، از نوع ضعیف‌ترش بود. اگر به همین منوال ادامه می‌دادند، او مطمئن بود که افراد بیشتری جانشان را از دست خواهند داد.
کوئین پاسخ داد: «مانتیس گفت این یه شکار مشترکه، ما هم قبول کردیم بیاریمتون و اینجا رو نشون بدیم. ولی راستش، فکر نمی‌کنم ادامه دادن به نفع شما باشه. بعضی‌هاتون ممکنه کشته بشین و واقعاً نمی‌خوام بی‌دلیل همچین اتفاقی بیفته.»
لیندا گفت: «ما تا غروب شکار رو ادامه می‌دیم. اگه بخواید، سیل یا دنیس می‌...
برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب سیستم خوناشامی من را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی