سیستم خوناشامی من
قسمت: 690
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل ۶۹۰ - نتیجهی دوئل
گروه نفرینشده با خوشحالی فریاد زدند وقتی دیدند لیندا ضربهای سهمگین به تیم مقابل وارد کرد. این تنها اتفاق خوبی بود که از ابتدای مبارزه رخ داده بود و آنها به چیزی برای خوشحال شدن نیاز داشتند.
گروه نفرینشده با خوشحالی فریاد زدند وقتی دیدند لیندا ضربهای سهمگین به تیم مقابل وارد کرد. این تنها اتفاق خوبی بود که از ابتدای مبارزه رخ داده بود و آنها به چیزی برای خوشحال شدن نیاز داشتند.
برای آنها مهم نبود که چطور یکدفعه اینقدر قوی شده بود، بعداً میتوانستند در موردش تحقیق کنند. تنها چیزی که میخواستند، پیروزی او بود.
از طرفی، پائول نگاهی به کز انداخت تا ببیند قصد دارد کاری کند یا نه.
«چیه؟» کز گفت و به او زل زد: «من قرار نیست کاری بکنم. قدرت بدنی بالا دلایل زیادی میتونه داشته باشه. هیچکس یهویی فکر نمیکنه که اون یه خونآشامه. حتی اگه خودش رو التیام بده یا چندتا توانایی مختلف نشون بده، باز هم کسی مستقیم به خونآشام بودنش شک نمیکنه.»
پائول جوابی نداد، اما حداقل نگرانیهایش کمتر شد. کز درست میگفت —هالهی خونآشامی چیز دیگری بود، چون فقط خونآشامها میتوانستند از آن استفاده کنند. برای همین، در حالحاضر فکس داشت با حریفانش دستوپنجه نرم میکرد.
فکس بهراحتی از حملات جاخالی میداد، اما مشکل این بود که دیوارهای نامرئی سر راهش ایجاد میشدند. حتی سعی کرده بود یکی از آنها را با مشت بشکند، ولی با نیروی عادی هیچ شانسی نداشت. اگر میخواست بشکندشان، باید تمام قدرتش را به کار میگرفت یا از مهارتهای خونآشامیاش استفاده میکرد، که این باعث لو رفتنش میشد.
پس شرایط سختی داشت. نیت هم اوضاع مشابهی داشت. ضربات وویل به او آسیب نمیزدند، اما در عینحال، او هم نمیتوانست متوقفش کند یا ضربهی مؤثری به او بزند. در چنین شرایطی، این یک مبارزهی ناعادلانه برای نیت بود.
اگر صبر میکرد، میتوانست بگذارد وویل از خستگی از پا دربیاید، اما نیت نمیخواست اینقدر منتظر بماند.
نیت در دلش گفت: «شاهزادهی من، هلن، داره من رو تماشا میکنه. اگه نشون ندم که چیزی تو چنته دارم، فکر میکنه ضعیفم. و کی دلش میخواد با یه آدم ضعیف قرار بذاره؟!»
وقتی دید فکس در مخمصه است و متوجه مشکلش شد، تصمیم گرفت نقشه را تغییر دهد. وویل را نادیده گرفت و به سمت فکس رفت. وقتی به او نزدیک شد، مشتهایش را که سفت کرده بود، محکم به دیوارهای نامرئی کوبید و آنها را خرد کرد.
نیت پرسید: «نظری دربارهی عوض کردن حریف داری؟»
فکس جواب داد: «با کمال میل.»
در همان لحظه، وقتی وویل به سمتش هجوم آورد، فکس تلهای با نخهایش تنظیم کرده بود. پای وویل گیر افتاد و قبل از اینکه بفهمد چه شده، فکس مشتی محکم به شکمش کوبید و او را نقش زمین کرد.
وویل سرفهکنان بلند شد و چند قدم به عقب برداشت، هنوز از ضربهی ناگهانی کمر خم کرده بود.
وویل با خودش فکر کرد: «نخهاش به درد توانایی من نمیخورن، اما هنوز یه راهی هست.»
او سلاح روحیاش را فعال و سرعتش را دو برابر کرد.
«حالا که اینطور شد، دیگه نمیتونه من رو بگیره.» وویل لبخندی زد و درحالیکه به چپ و راست تغییر مسیر میداد، آمادهی حمله با خنجرهایش شد. اما فکس فقط همانجا ایستاده بود و حرکات او را دنبال میکرد.
وقتی وویل بالا پرید، دوباره متوقف...
برای خواندن نسخهی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید.
درحال حاضر میتوانید کتاب سیستم خوناشامی من را بهصورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید.
بعد از یکماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال میشود.
کتابهای تصادفی
