فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

سیستم خوناشامی من

قسمت: 691

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات
فصل ۶۹۱ - سه تیم قدرتمند
همان‌طور که کوئین از میدان خارج شد، بسیاری در مورد تصمیم او دچار تردید شدند. در عین­حال، نمی‌توانستند بگویند که انتخابش کاملاً اشتباه بود. با توجه به روابط گذشته، احتمال درگیری‌های بیشتر نیز وجود داشت، حتی اگر مانتیس واقعاً قصد همکاری با جناح نفرین شده را داشت.
با توجه به روش‌های زیرکانه‌ای که مانتیس برای جلوگیری از بازگشت کوئین به کار برده بود، او دیگر تمایلی به کار کردن با آن‌ها نداشت. 
در آینده‌ای نزدیک، آن‌ها قصد داشتند سیارات دیگر را نیز تصرف کنند و آخرین چیزی که در حال­حاضر نیاز داشتند، جنگ داخلی بود. 
این شرایط با زمانی که کلاغ‌ها به جناح نفرین شده پیوسته بودند، تفاوت داشت. آن‌ها واقعاً مایل بودند و احساس دین می‌کردند. اما در مورد انگل‌ها کمی فرق می‌کرد، برخی از اعضا هرگز این واقعیت را قبول نمی‌کردند. 
البته، منابع آن‌ها ارزشمند بود، گرفتن همه‌چیزشان، آن‌هم در دنیای کنونی، حکم مرگ برایشان داشت. 
هکتور درحالی‌که کوئین از کنار او رد می‌شد، نظر داد: «انتخاب جسورانه‌ای بود.»
«ممنون که اومدی.» کوئین با احترام پاسخ داد. «و ممنون از اطلاعاتی که درباره‌ی بلیدها دادی. امیدوارم اُوِن حالش خوب باشه.» 
اگر اُوِن اطلاعات مربوط به مکان جزیره‌ی بلید‌ها را منتقل نکرده بود، آن‌ها شاید هرگز وردن را پیدا نمی‌کردند. اطلاعات او نقش حیاتی در تعیین زمان مناسب برای نجات وردن داشت. 
هکتور برای لحظه‌ای به سیل نگاه کرد، که حالا در میان جمعی از افراد کنجکاو در مورد قدرتش احاطه شده بود. همه متوجه شدند که چرا فکس این‌قدر از او تعریف کرده بود و در تلاش بودند تا بفهمند توانایی او چگونه کار می‌کند. اما چهره‌ی سیل سرخ شده بود و او واقعاً نمی‌دانست چگونه با این همه توجه ناگهانی برخورد کند. 
 
هکتور پرسید: «اون پسر، یکی از بلید‌هاست، درسته؟»
کوئین مردد شد. نمی‌دانست چه جوابی بدهد یا حتی اصلاً باید جوابی بدهد یا نه. 
«نگران نباش. فقط امیدوارم که با بلیدها به توافق رسیده باشین، نه اینکه به دشمن تبدیلشون کرده باشین. گروه خوبی برای خودت ساختی، کوئین. هر چقدر که قوی‌تر بشی، چشم‌های بیشتری به تو دوخته می‌شه.» 
هکتور نگاهی به هلن انداخت، و ادامه داد: «و یک پیام از اون؛ جایگاهی برات در نظر گرفته شده که وقتی به اندازه‌ی کافی قدرتمند شدی بتونی به یکی از سه بزرگ تبدیل بشی. حضور ما در اینجا، در واقع شرط‌بندی روی همین حقیقت بود. و امیدواریم که در آینده، رابطمون همچنان ادامه داشته باشه.»
برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب سیستم خوناشامی من را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی