جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس
قسمت: 46
قسمت 46: آمادهسازیها آماده است (بخش 1)
بای زهمین درد زیادی را از داخل مچ دستش احساس کرد. درد بهحدی بود که مجبور شد برای جلوگیری از خروج صدای غرغر از دهانش دندانهایش را بهیکدیگر فشار دهد. بااینحال آن درد طاقتفرسا بهزودی به خارش تبدیل شد، خارشی بسیار ناراحتکننده! خوشبختانه این احساس نیز کوتاهمدت بود، احتمالاً بهلطف مهارت کانگ لان.
صورت کانگ لان کاملاً رنگ پریده شد و لبهای قبلاً قرمزش رنگ خود را از دست دادند گویی او ناگهان دچار نوعی بیماری شده است. او از سرگیجه ناگهانی که بیرحمانه به او برخورد کرد کمی متزلزل شد. خوشبختانه بای زهمین از قبل انتظار چنین اتفاقی را داشت، زیرا خود او بعد از مصرف ناگهانی همه مانایش در حین نبرش با سوسکسوزان مرتبهاول همچین حسی را تجربه کرده بود.
بای زهمین کمی بهاو لبخند زد و درحالیکه بهآرامی از او حمایت میکرد و مانع افتادن او میشد سرش را تکان داد و گفت: «کارت خوب بود کانگ لان.»
او بهزور لبخند زد: «نه... کاری نکردم.»
اگرچه او در نتیجه استفاده از تمام مانایش در چنین مدت کوتاهی خسته شده بود و تاحدودی احساس تهوع میکرد، اما درواقع احساس رضایت فوقالعادهای میکرد زیرا دریافت چنین تمجیدی از بای زهمین که معمولاً نسبت به دیگران بیتفاوت و معمولی بود، بهاین معنا بود که هر چقدرهم که عمل قبلیش کوچک باشد او واقعاً از او قدردانی میکند.
بای زهمین به کای جینگیی نگاه کرد و با صدایی عمیق گفت: «کای جینگیی، از کانگ لان حمایت کن و کمکش کن استراحت کنه.»
کای جینگیی سرش را تکان داد و سریع جلو رفت تا از او حمایت کند و هردو داخل ساختمان عقب نشینی کردند.
بای زهمین پس از رهایی خود، به فو شوفنگ و ژونگ ده که در مقابل او بودند نگاه کرد و شروع به دادن یکسری دستورات و دستورالعملهای ساده در مورد کارهای بعدی کرد.
* * *
در همین حین، لیانگ پنگ، چن هه و شانگوان بینگ شو درحال آمادهشدن برای شروع و اجرای قسمتسوم طرح شکست زامبی بودند. اگرچه آنها 100% مطمئن نبودند که آیا این یک موجود تکاملیافته مرتبهاول است یا خیر، در این دنیای جدید که مرگ تنها نیمقدم فاصله داشت، بهترین کار این بود که تا حد امکان برای مبارزه با ضعیفترین دشمنان آم...
کتابهای تصادفی


