جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس
قسمت: 81
اشیایی که پس از ناپدید شدن گویها ظاهر شدند، دو گنجی بودند که تا کنون بای زهمین جایی ندیده بود نمونهای از آنها را در اختیار نداشت.
گنجی که از درون گوی نارنجی بیرون آمد نوعی لباس و بیشتر شبیهردایی بود که زنان جاودانه در رمانها می پوشیدند، اما نه به همان اندازه پر زرق و برق.
بای زهمین کنجکاوانه ردای آبی را لمس و جدا از نرمی، اطلاعات آیتم بهطور خودکار به شبکیه چشم او نمایش داده شد.
[ردای رزمی (گنجینهی کمیاب): ردای تمام قدی که میتواند ضربهی اسلحههای معمولی و حتی گلولههای کالیبر کوچک را دفع کند. هنگام پوشیدن آن همه امتیازات به صورت خودکار 5 واحد بیشتر می شوند.]
اساساً، ردای رزمی تا حدودی شبیه به کت کامل او بود با این تفاوت که این مورد بیشتر برای زنان طراحی شده بود. اگرچه در توصیف گنج تفاوتهایی وجود داشت، اما بای زهمین فکر میکرد که احتمالاً تفاوتها چندان زیاد و چشمگیر نیستند.
گنج دوم، یک کمان صلیبی بود که با مقداری حرکت دادن در پرتوهای خورشید میدرخشید.
[کمان صلیبی سریع (گنجینه معمولی): کمانی که میتواند تا 5 تیر را در محفظهاش بارگذاری کرده و دو تیر در ثانیه شلیک کند. هنگام استفاده، بهطور خودکار چابکی را 5+ و قدرت را 2+ امتیاز افزایش میدهد.
«پس...» بای زهمین به دو نفری که کنارش بودند نگاهی کرد و در حالی که با یک دست سرش را میخاراند پرسید: «چطوری تقسیمشون کنیم...؟»
شانگوان و چنهه قبل از اینکه به سه شیءِ روی انبوه آوار نگاه کند، لحظهای به یکدیگر نگاه کردند و به فکر فرو رفتند.
پس از چند دقیقه، چنهه سرش را تکان داد و به کمان صلیبی اشاره کرد: «در حال حاضر واقعاً به سلاح بهتری از این چیزی که دستمه نیاز دارم... حتی اگه بدونم که قراره یه مدت دیگه عوضش کنم بازم لازمه که زنده بمونم تا بتونم اومدن اون روز رو به چشم ببینم.»
بای زهمین به شانگوان نگاه کرد و متوجه شد که او با چشمانی به او نگاه میکند. به عبارت دقیقتر، او به بای زهمین نگاه نمیکرد. حواس او به کت بای زهمین بود.
سپس شانگوان آهی کشید و به لباس رزمی اشاره کرد: «همونطور که چنهه گفت، درسته که من واقعاً اون مهارت ر...
کتابهای تصادفی


