جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس
قسمت: 169
فصل ۱۶۹ - حمله غافلگیرانه
بای زهمین عقاب صحرایش را در دست راست گرفته بود، به سمت زامبیها نشانه رفت و پی در پی شلیک کرد.
قیافهاش آنقدر بیاحساس بود که بیشتر بنظر میرسید در حال انجام یک بازی ویدئویی تیراندازی است تا اینکه احساس کند که درحال شلیک با تفنگ واقعی به افرادی است که در گذشته محافظ سرزمین مادری او بودند.
زامبیها دائماً در حال حرکت بودند که باعث میشد دقت هدف گیری بای زهمین کاهش پیدا کند، با اینحال این تنها درمورد زامبی های معمولی صدق میکرد.
از فاصله کمتر از صد متری، امکان نداشت که بای زهمین تیری را خطا بزند مگر اینکه سرعت زامبی ها بی نهایت افزایش پیدا میکرد بنابراین هر شلیک که به سر زامبی ها باعث میشد که سرشان منفجر و زمین با خون و اجزای مغز لکه دار شود.
پس از اتمام اولین خشاب، بای زهمین یکی دیگر را بیرون آورد و قبل از ادامه این قتل عام یک طرفه خشاب را با آرامش جایگزین کرد.
اگرچه او به سادگی میتوانست سر همه آنها را از تن جدا کند، اما میخواست مهارت تیراندازی فعلیش را بیش از پیش بهبود بخشد. با اینکه داشتن مهارت سرباز نیروهای ویژه به او دقت بالایی برای نشانه گیری داده بود ولی با تمرین بیشتر میتوانست مهارتش را بیشتر از همیشه بهتر کند.
شانگوان برای لحظه ای به بای زهمین نگاهی انداخت سپس تپانچه نوع 54 خود را از کمرش بیرون کشید و به زامبی هایی که در بیشتر از سی متری او قرار داشتند نگاه انداخت و در نهایت بدون اینکه احساسی در صورتش نشان دهد شروع به کشیدن ماشه تفنگ کرد.
بنگ!
سر زامبی ها پر از زخم های خونی شد و این جانوان بی عقل و منطق بی جان بر زمین افتادند. گوی قدرت روح کوچکی از جنازه زامبی خارج شد و وارد بدن شانگوان شد، با این حال بدست آوردن قدرت روح یا بدست نیاورن آن فرق خاصی به حال او نمیکرد.
بای زهمین قبل از ادامه تیراندازی با چشمانی بیتفاوت به او نگاه کرد. با این حال، او از تیراندازی او شگفت زده شد. دیدن تیراندازی شانگوان به این شکل باعث شد که فکر کند که او بخشی از یک خانواده قدرتمند است و حتی بیشتر شد.
بای زمین قبل از ادامه تیراندازی با چشمانی بی تفاوت به او نگاه کرد. با این حال، از تیراندازی او شگفت زده شد. دیدن تیراندازی شانگوان باعث شد تفکر ای...
کتابهای تصادفی

