فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس

قسمت: 235

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات
فصل ۲۳۵ - رفتارهای عجیب شانگوان و بای بای زه مین بدون اینکه به خون، مواد مغزی ، تکه‌های استخوان و بوی خون داغ اهمیتی دهد در کنار جسد بی‌سر دای‌یون خم شد. درست در آنجا، یک طومار مهارت بی‌صدا قرار داشت. او آن را با کنجکاوی برداشت و وقتی اطلاعات مربوط به طومار مهارت جلوی چشمش سوسو زد، حالتی متعجب در چهره‌اش ظاهر شد. [درک (مهارت فعال مرتبه اول) سطح ۱: برای فعال کردن ۳۰ امتیاز مانا مصرف می‌کند و زمان خنک شدن ندارد. وقتی این مهارت را یاد می‌گیرید، توانایی درک صحنه‌های احتمالی آینده را در ۰.۱ ثانیه زودتر به دست می‌آورید. درک ممکن است بسته به تفاوت قدرت بین کاربر و دشمن به عنوان یک نتیجه از عدم امکان دیدن ظرفیت کامل دشمن شکست بخورد. هرچه جادوی کاربر بیشتر باشد، احتمال شکست کمتر است.] «اوه...» در حالی که بای زه‌مین توصیحات درک مهارت را می‌خواند، حالت پیچیده‌ای در چهره او ظاهر شد. درک یک مهارت قوی بود، اما از دیدگاه بای زه مین، این مهارت بیشتر یک شمشیر دولبه بود. درک چیزی به معنای توانایی دیدن آینده نیست. بیشتر شبیه احتمال دیدن یکی از آینده‌های احتمالی بود. به طور خلاصه، این مهارت می‌تواند هر از گاهی به یک مانع تبدیل شود. علاوه بر این، این فقط یک درک پیشرفته ۰.۱ ثانیه در پیش بینی بود. اگر بدن و مغز انسان نتوانند همزمان واکنش نشان دهند، چنین میزانی ناچیز بود. کاربر این مهارت می‌تواند بداند که چه اتفاقی ممکن است در ۰.۱ ثانیه در آینده بیفتد، اما اگر بدن آنها نتواند همزمان با مغزش واکنش نشان دهد، هیچ چیز معنی دار نبود. یه چیز دیگه مصرف مانا بود... سی امتیاز مانا برای یک بارفعالسازی... «این یکمی زیاد نیست؟» در حالی که به طومار چسبیده بود با خود زمزمه کرد. پس از اندکی تفکر، بای زه‌مین تصمیم گرفت این مهارت را یاد نگیرد. انجام این کار به سادگی فایده‌ای نداشت. او تنها می توانست ۱ مهارت فعال دیگر را از طریق طومارها بیاموزد و از دیدگاه او، درک شایسته اشغال آن فضا نبود. بای زه‌مین مطمئن بود که با تمام روش‌های دفاعی‌اش، اگر کسی یا چیزی جانش را بخواهد، احتمالاً به این راحتی نخواهد بود. زنگ برنز شکسته را که وقتی جان او در خطر بود به طور خودکار فعال می‌شد و حلقه رد را که تمام اجسام جامد را دفع می‌کرد را فراموش کنید. بای زه‌مین با مهارت خودکار احساس خطر مطمئن بود که با رفلکس ها، چابکی و سرعت واکنش خود می‌تواند از مرگ فرار کند. اگر او می‌مرد، دشمن بسیار قدرتمندتر از او بود و در آن صورت درک به درستی فعال نمی‌شد. او فقط مانا را بیهوده مصرف می‌کرد. درست زمانی که بای زه‌مین قصد داشت بدن دای‌یون را برای پیدا کردن گنج‌ها جستجو کند، نسیمی از هوای تازه از پشت سر او آمد. حتی بدون اینکه بچرخد، عطری شبیه به گل نیلوفر برفی برای او بسیار آشنا بود، بنابراین او به راحتی می‌دانست طرف مقابل کیست. «من اون رو انجام خواهم داد.» «منظورت چیه؟» بای زه‌مین در حالی که کمی به سمت او چرخید پرسید. شانگوان بی‌تفاوت به او نگاه می‌کرد. او زیر پرتوهای خورشید در زره آبی آسمانی‌اش ایستاده بود و موهای نقره‌ای‌اش به آرامی با ریتم باد می‌رقصیدند، واقعاً مانند یک پری جاودانه به نظر می‌رسید. «من جسد این زن رو بررسی میکنم.» کمی ابروهایش را درهم کشید و طوری گفت که واضح بود. گوشه دهان بای زه‌مین یکی دو بار تکان خورد. از جایش بلند شد و طوری به او نگاه کرد که انگار به یک روح نگاه می‌کرد، «تو... واقعا فکر می‌کنی من با جسد کارهای ناشایست انجام می‌دو؟» اتفاقی که بعدا افتاد برای او غافلگیرکننده بود. «چه کسی می‌دونه...» شانگوان در حالی که با اشاره‌ای از سرگرمی به او نگاه می‌کرد، لبخند زد. لبخندش انگار داشت مسخره‌اش می‌کرد اما نه به‌طرز بدی. «شاید سلیقه‌های عجیبی داشته باشی؟ همه جور آدمی در این دنیا وجود داره...» بای زه مین مات و مبهوت به او نگاه کرد. این زن... تب داشت یا چیزی؟ در پایان آهی سنگین کشید و ...
برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی