NovelEast

جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس

قسمت: 310

تنظیمات

فصل310_سه جانورِ مرتبه دوم

در یکی از جنگل‌های منطقهٔ یان‌چینگ، دو سایه به شکلی نامنظم و با سرعتی که بدون چشم مسلح به خوبی قابل مشاهده نبود، در تاریکی می‌خزیدند.

وزش باد، دیگر ملایم نبود و در حالی که اساسا رعشه به شاخه‌های درختان انداخته بود، زوزه می‌کشید. برگ‌های متصل به شاخه‌های فوقانی که بیشتر از همه مورد هجوم باد قرار گرفته بودند، یا به سادگی در هوا به پرواز درآمده بودند و یا به سختی در تلاش برای ایستادگی بودند.

«مثل اینکه قراره به‌زودی بارون بگیره.»

صدایی مردانه که نه خیلی عمیق و خشن بود و نه خیلی لطیف و ملایم اما جذاب و گوش‌نواز بود، سکوت طبیعی حاکم بر محیط را شکست.

سایه‌ای که نزدیک به سایه اول حرکت می‌کرد پاسخ داد: «خوشبختانه پناهگاه‌های چوبی بیشتری ساختیم.»

سایهٔ دوم به وضوح کوچک‌تر و نازک‌تر بود، علاوه بر آن صدای سایهٔ دوم همچون آهنگِ بهشتیِ درآمیخته با طبیعت، لطیف و زیبا بود.

این دو سایه طبیعتا بای زه‌مین و شانگوان بینگ‌شو بودند که پس یک مکالمه طولانی برای دوست صدا زدن یکدیگر به اندازه کافی صمیمی شده بودند. آنها تصمیم گرفته بودند نه تنها برای تهیهٔ گوشت هیولا و مواد اولیه مفید برای ساخت و ساز بلکه؛ به منظور جذب قدرت روحی و ارتقاٰ‌ء به سطوح بالاتر به شکارجانوران مرتبه اول بروند.

هرکدام از آنها به قدر کافی به یکدیگر اعتماد داشتند تا تجربیات خود را در اختیار دیگری قرار دهند، به طوری که از یک منظر، می‌توانستند نه تنها به عنوان رهبر و زیردست بلکه عنوان دوستان صمیمی تلقی شوند.

این امر به ویژه در خصوص شانگوان بینگ‌شو صادق بود زیرا که او داستان زندگی خود را معمولا برای کسی بازگو نمی‌کرد وتعداد افرادی که از سرگذشت آن باخبر باشند انگشت شمار بود. به هر حال، زندگی بای زه‌مین در مقایسه با زندگی او که با مسائل س&یاسی و چیز های دیگر درآمیخته شده بود، بسیار ساده و معمولی تلقی می‌شد.

اگرچه که هیچ یک از آنها صراحتا بیان نکرده بود، اما هر دوی آنها در اعماق وجود خود به شدت دیگری را قابل اعتماد می‌دانستند. مخصوصا شانگوان بینگ‌شو، احتمالا پس از تمام آنچه تا به حال از سر گذرانده بود، سرانجام می‌توانست به بای زه‌مین اعتماد کامل داشته باشد.

«ولی بازهم... نگرانم که بعضی از این آدمای بیچاره بمیرن.»بای زه‌مین بی‌آنکه قدم‌های خود را متوقف کند، آهی کشید.

شانگوان بینگ‌شو لحظه‌ای سکوت کرد و سپس با لحن بی تفاوتی گفت: «ما هر کاری که از دستمون برمیومد رو انجام دادیم. حتی مقدار زیادی گوشت جونور جهش جهش یافته رو برای بهبود فیزیک کسایی که سوء تغذیه داشتن یا بدنشون خیلی ضعیف شده بود اهدا کردیم. بمیرن یا زنده بمونن کسی نمی‌تونه ما رو بخاطر این موضوع مقصر بدونه.»

بای زه‌مین با خونسردی پاسخ داد: «آره... فک کنم حق با توعه.»

درست همانگونه که شانگوان بینگ‌شو اشاره کرد، آنها قبلا تمام تلاش خود را کرده بودند.

هر فرد باید در قبال خودش مسئول باشد، بای زه‌مین و دیگر رهبران ارشد حزب، هیچ تعهدی در قبال مراقبت از زندگی تک‌تک بازماندگان ندارند. این واقعیت که آنها آنچه که باید انجام می‌دادند را به خوبی به جا می‌آوردند، قابل قدردانی است.

تقریبا ۲۰ دقیقه بعد، قطرات یخی باران به آرامی از ابرها شروع به باریدن کردند.

اگرچه که تاج های ضخیم درختان غول پیکر اساسا به عنوان یک لایه محافظ عمل می‌کردند و مانع از رسیدن بخش زیادی از قطرات باران به زمین داخل جنگل می‌شدند اما، جلوگیری از نفوذ تمامی قطرات باران از میان شاخ و برگ درختان به زمین داخل جنگل، عملا امری غیرممکن بود.

سرانجام پس از گذشت مدتی، یک قطره باران در میانهٔ دویدن به بای زه‌مین رسید. اگرچه که این قطره ضعیف آب بر اثر فشارباد ناشی از سرعت بالایی که بای زه‌مین داشت خرد و نابود شد، اما همین تماس کوچک کافی بود تا سردی قطره آب در حال سقوط از آسمان را بر روی پوستش احساس کند.

...
برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی