NovelEast

جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس

قسمت: 616

تنظیمات

فصل ۶۱۶ - سرنوشت تصمیم خواهد گرفت

بای زه‌مین منگ چی را برای چند دقیقه در آغو*ش گرفت و این واقعیت را از خود پنهان نکرد که قلبش بارها و بارها در اثر گریه‌ های بی‌ صدا خواهرش ضربه خورد. به هر حال این بهترین گزینه بود، وگرنه رنج تنها با گذشت زمان بیشتر می‌شد.

بعد از اینکه منگ‌چی آنقدر گریه کرد که اشک در چشمانش نماند، او بینی کوچکش را چروک کرد و به آرامی در آغو*ش بای زه‌مین چرخید. بای زه‌مین با در نظر گرفتن این حرکت به عنوان یک علامت، به آرامی دستانش را روی او شل کرد و آن‌ها را به آرامی روی شانه‌ های او گذاشت و سپس بدن منگ‌چی را به آرامی به عقب برگرداند تا مستقیماً با او چشم تو چشم شود.

«خواهر کوچیک عزیزم، اگر مامان تو روا اینطور ببینه مطمئناً منو به خاطر اینکه فکر می‌کنه دارم تو روا اذیت می‌کنم کتک می‌زنه.» بای زه‌مین آهی کشید و سعی کرد یک شوخی سبک انجام دهد تا جو را کمی سبک کند، در حالی که با انگشتانش با ملایمت اشک‌ هایی را که هنوز از مژه‌. های بلند منگ‌چی آویزان بود، را دنبال کرند.

منگ چی دوباره بینی‌ اش را چروک کرد و سعی کرد دهانش را باز کند تا چیزی بگوید اما تنها صدای حِق کوچکی بیرون آمد.

بای زه‌مین که متوجه شد هنوز نمی‌. تواند بها وضوح صحبت کند، به جلو خم شد و به آرامی پیشانی او را بو*سید و آهسته به آرامی گفت: «اشکال نداره. در واقع، اوضاع اونقدرها هم که فکر می‌ کنید بد نبود.»

بای زه‌مین با دیدن اینکه منگ چی به وضوح بدون اینکه حتی یک کلمه را باور کند به او نگاه می‌ کند فقط می‌ توانست با ناتوانی سرش را تکان دهد. در حالی که درست بود که تعداد دفعاتی که جانش در خطر بود کم نبود و درست بود که بدنش اغلب با زخم‌ های سنگین گرفتار می‌شد تا جایی که اینکه الان زنده است یک معجزه بود. برای بای‌زه‌مین هیچکدام از این‌ها چیز بزرگی نبود. در واقع، اگر کسی به او این امکان را می‌ داد که برای تغییر هر یک از گام‌ های برداشته شده به گذشته برگردد، بای زه‌مین احتمالاً امتناع می‌ کرد و همان مسیری را که در حال حاضر طی می‌ کرد ادامه می‌ داد.

در آخر کار به لطف همه آن روزهای بد و دردهایی بود که تجربه کرده بود که امروز در جایی بود که می‌ خواست باشد. درد جسمی و جراحات روحی که قرار بود اصلا ارزش گفته شدن نداشتند وقتی که پاداش آن‌ها این بود که خانواده‌ اش سالم و سلامت دور هم جمع شوند.

بعد از حدود پنج دقیقه دیگر، منگ‌چی بالاخره توانست انرژی خود را برای صحبت کردن جمع کند و با صدایی آهسته مانند زمزمه از بای زه‌مین خواست تا از تجربیات خود در این دو ماه و نیم به او بگوید.

بای زه‌مین با قاطعیت سرش را تکان داد و به آرامی گفت: «تجربیاتم روا کم کم به تو می‌ گویم، اما قطعا امروز نهنخواهد بود. دختر، به خودت نگاه کن... اگر به گریه کردن ادامه بدی، وقتی به خونه برمی‌گردیم همه چی ضایع می‌شه. نمی‌خوای مامان رو نگران کنی که؟ پس صبور باش. زمان زیادی داریم، به تدریج در طول روز در موردش بهت می‌گم.»

منگ چی لب پایینش را گاز گرفت و بعد از چند ثانیه سکوت بالاخره تسلیم شد و سرش را تکان داد. او می‌دانست که دلیل اینکه بای زه‌مین این کار را انجام داد این بود که بتواند روز به روز بدون دریافت بلافاصله شوک قوی، همه چیز را بفهمد. بنابراین در حالی که منگ‌چی ناراحت بود، احساس تسکین هم می‌کرد، زیرا حتی خودش هم مطمئن نبود امروز بتواند از عهده شنیدن بیشتر بربیاید.

بای زه‌مین و منگ چی بعد از پنج دقیقه دیگر که اینطور ماندن، با سگ سفید بزرگ خداحافظی کردند و به سمت خانه برگشتند.

* * *

از سوی دیگر، پدر بای زه‌مین، بای دلان، سرانجام ماشین را در بیرون ویلای خانوادگی وو یی‌جون متوقف کرد. در آنجا هیچ نگهبانی وجود نداشت، زیرا همه ساکنان منطقه مجلل افرادی بودند که زندگی مجللی داشتند و هیچ دلیل واقعی برای ایجاد مشکل بین خود و خطر از دست دادن امتیازات خود نداشتند.

علاوه بر این، خانواده وو واقعاً قدرتمند بودند، بنابراین هیچ کس با عقل تو در مغذش قصد برنامه ریزی بدی علیه آن‌ها نداشت. در واقع، وقتی که خبر اینکه دختر شهردار نیز یک تکامل‌دهنده روح قدرتمندِ مرتبه اول است، پخش شود، مطمئناً وضعیت خانواده وو حتی بیشتر بهتر نیز خواهد شد.

بای دلان پس از زدن زنگ دروازه عقب رفت و صبورانه منتظر ماند.

در به زودی از داخل باز شد و چهره فریبنده سان لینگ را نمایان کرد.

«اوه؟ سرگرد بای، این واقعا یک بازدید نادره. لطفاً بیاید تو.»

در ابتدا، سان لینگ به وضوح متعجب شد، زیرا او اصلاً فرد آن طرف در را پیش‌ بینی نمی‌ کرد. با این حال، او یک زن معمولی نبود، بنابراین در کمتر از یک ثانیه به آرامش رسید و لبخندی مؤدبانه زد و به طور معمول کنار رفت ...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی