فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس

قسمت: 622

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

فصل ۶۲۲- امید

«در واقع، من خوب می‌دونم که آینده من خیلی روشن نیست.» وو کچيان با صدای آرام اشاره کرد. «وقتی که من به مرحله اول تکامل پیدا کردم، حرفه مبارز آتشین رو انتخاب کردم. در حالی که من کاملاً مطمئن نیستم که این حرفه مبارز آتشین چقدر خوبه، حداقل می‌تونم با اطمینان بگم که این یه حرفه معمولی نیست. با این حال، وقتی به مرحله دوم تکامل پیدا کردم، حرفه‌ای که انتخاب کرده بودم بین گزینه‌ هایی که جلوی چشمام برای انتخاب ظاهر شده بودن، قوی‌ ترین نبود.»

بای‌زه‌مینبای زه‌مین از شنیدن آن کلمات از وو کچيان تعجب نکرد چرا که ليليث قبلاً درباره آن نکاتی را به او گوشزد کرده بود. اما باقی افراد حاضر در آنجا چنین اطلاعاتی در دست نداشتند.

«اما چرا؟» وو یی‌جون با تعجب به پدرش نگاه کرد، «اگه سری اول یه حرفه ویژه رو انتخاب کردی، طبیعتا باید حرفه ویژه‌ای رو تو مرحله دوم هم انتخاب می‌کردی!»!»

«حرفه ویژه...؟ درسته، "حرفه ویژه" یه راه خوب برای توصیفشه.» وو کچيان همراه با ترکیبی از پشیمانی و لبخند بر صورتش شروع به توضیح دادن کرد: «یی‌جون، بر خلاف روح‌های آزاد، من مردی هستم با وزنی زیاد روی شونه‌هام. من نمی‌تونم فقط به خودم فکر کنم، چون باید به صدها هزار نفر دیگه هم فکر کنم. اگه حرفه ویژه‌ای رو برای ارتقای دومم انتخاب کرده بودم، احتمالا هنوز تو مرحله اول گیر کرده بودم و پایگاه مطمئناً تا الان تو هرج و مرج فرو می‌رفت... در آخر، این قدرت یک مبارز مرحله دوم بوده و هست که به من اجازه داده و هنوز هم به من اجازه می‌ده که اوضاع اینجا رو آروم نگه دارم.»

«... پس در واقع، تو مجبور شدی که اون گزینه رو انتخاب کنی با وجود اینکه می‌دونستی بهترین گزینه برای تو نیست.» بای‌زه‌مینبای زه‌مین با چشمانی که نشان از درک موضوع توسط او بود نتیجه گیری کرد.

««ددرسته... ه ...به لطف این قدرت من تونستم یه پایگاه امن تو این دنیا ایجاد کنم، تونستم نظم رو میون این همه آشوب ایجاد کنم. به لطف این قدرت، بیش از دویست هزار انسان می‌تونن بدون ترس از اینکه زامبی‌ها اونا رو در حین خواب ببلعن، به رختخواب برن... بدون این قدرت تقریباً طاقت فرسا، بسیاری در تلاش برای تصاحب تاج دروغینی که من همین الان بر سرم گذاشتم برمی‌ خیزن. و این امر می‌تونه منجر به مرگ‌های بی‌شماری و عواقب بسیار بدتر دیگه‌ای بشه.»

بای‌زه‌مینبای زه‌مین در دلش آهی کشید و وقتی به وو کچيان نگاه می‌کرد دیگر نمی‌توانست جلوی تحسینی که نسبت به او احساس می‌کرد را بگیرد.

«عمو وو، تو واقعاً رهبر خوبی هستی.»

«نه. من فقط هرچی که از دستم برمی‌اومد انجام دادم.» وو کچيان سرش را تکان داد و به خودش کنایه زد، «چیزای زیادی وجود دارن که برای خیری بزرگتر باید چشم ازشون ببندم. اگرچه در ظاهر این پایگاه بسیار امن و محکم به نظر می‌رسه، اما همیشه آب‌های آلوده‌ ای در زیر زمین وجود دارن که به سختی ممکنه بدون تکون دادن سطح از بین برن... بنابراین، من چاره‌ ای جز تنها گذاشتنشون ندارم، حتی اگه بدونم که اونجا هستن.»

«... پس دقیقا می‌خوای چیکار کنی؟» وو یی‌ جون در حالی که با ترحم اما همچنین با امید به پدرش نگاه می‌کرد پرسید.

وو یی‌ جون از اینکه پدرش چاره‌ای جز فدا کردن آینده‌اش نداشت، متأسف بود، اما او همچنین احساس می‌کرد که به لطف آن، اکنون امید بیشتری برای جلوگیری از جنگ بین افرادی که در این دنیا بیشتر دوست‌شان داشت وجود دارد.

سوالی که وو یی‌ جون پرسید سوالی بود که همه می‌خواستند جوابش را بدانند و جواب وو کچيان به آن سوال چیزی بود که بای‌زه‌مینبای زه‌مین بیشتر از هرچیزی منتظرش بود.

«ط«طبیعتاً وقتی بالارتبه‌ترین رهبر موفق بشه به اینجا برسه یا زمانی که ما موفق به رسیدن به اون بشیم، قدرتم رو تسلیم او خواهم کرد.» وو کچيان با صدایی مصمم ...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی