جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس
قسمت: 669
فصل ۶۶۹
زمانی که دو منبع قدرت بسیار قدرتمند با یکدیگر برخورد کردند، کاملا متفاوت از آن چیزی بود که از لحاظ تئوری باید اتفاق میافتاد، هنگامی که آخرین کلمات اژدهای رعدآسای زرشکی توسط بای زهمین با مشت پوشیده شده توسط دستکشهای رتبه ۴ کانگ گیوئینگ برخورد کرد، هیچ انفجار ناگهانی و تکان دهندهای که زمین را شوکه کند و جهان را کر کند رخ نداد.
سرعت رعدآسای شدیدی که بای زهمین در حال سقوط از آسمان بود پس از فعال شدن دستکاری جاذبه ۳۰ برابر گرانش زمین، در مسیر خود متوقف شد و اگر فردی از دور به آسمان نگاه میکرد، میتوانست یک نقطه طلایی رنگ با سایههای قرمز و بنفش را ببینید که در نیستی شناور است.
]شما مهارت فعال مرتبه سوم سطح ۴ "غرش آسمانها، تکان دادن زمین" را یاد گرفتید.[
بای زهمین از پیام سبزی که در شبکیه چشمش چشمک زد تعجب نکرد و در واقع در موقعیتی نبود که به آن اهمیت دهد.
در اولین ثانیه که این دو حمله به هم وصل شدند، چشمان قرمز و چشمان سیاه در سکوت به هم خیره شدند.
در تیک دوم عقربه ساعت، حباب بزرگی از خلاء از نقطه کانونی که شمشیر و دستکش به هم پیوستند شروع به رشد کرد و بهشکل یک کره به سرعت به سمت بیرون پخش شد. هوا و تمام اجزای آن از حباب نیستی بیرون رانده شدند و تمام مواد بهغیر از دو قدرتی که در آسمان روبروی هم قرار داشتند بدون هیچ صدایی از بین رفتند.
در ثانیه سوم، هم بای زهمین و هم کانگ گیوئینگ شروع به تجربه چیزی کردند که آغاز پایان این رویارویی کوتاه اما بدون شک باشکوه بود که هرگز بین نیروی یک مرتبه اول و نیروی یک مرتبه چهارم دیده نشده بود.
بای زهمین بار دیگر وحشت یک ابرقدرت مرتبه چهارم را احساس کرد، زیرا نیرویی هیولایی از شمشیر به دستانش وارد میشد و بهراحتی به بدنش نفوذ میکرد و شروع به ایجاد ویرانی در اندامهای داخلی او که هنوز بهطور کامل بهبود نیافته بودند میکرد. اما این پایان کار نبود، زیرا بای زهمین میتوانست انفجار رگهای خونیاش را یکی پس از دیگری احساس کند و از گوشه چشم، قطرات عظیمی از خون را میدید که قبل از اینکه با فشار بیصدا درونش شکسته شوند در داخل حباب نیستی شناور بودند.
اما کانگ گیوئینگ این بار آسیبی را که به بای زهمین وارد کرده بود بدون هیچ پیامدی انجام نداد.
در حالی که بای زهمین درد شدیدی احساس میکرد و تلاش میکرد تا هوشیاری خود را حفظ کند، کانگ گیوئینگ برای اولین بار در آستانه مرگ و زندگی خود، تحسین و حتی کمی ترس نسبت به یک موجود مرتبه اول که به سختی در اوایل بیست سالگی بود احساس کرد.
وزن آخرین حرف اژدهای رعدآسای زرشکی حدود ۶ تن بود اما یکی از گزینههای آن زمانی که در مسیر برش مقاومت زیادی پیدا کرد وزن خود را دو برابر کرد. گویی موارد بالا کافی نبودند، انرژی آن ۱۲ تن توسط موجودی تامین میشد که بدنش قدرت بیش از ۳۰۰ مرد را داشت، زیرا از ارتفاع بیش از ۱۰۰۰ متری با سرعتی معادل ۳۰ برابر نیروی جاذبه جهان سقوط میکرد.
سلاح رتبه ۴ توسط بهترین آهنگر پادشاهی کانگ برای کانگ گیوئینگ ساخته شده بود، اما در این لحظه اسلحه رتبه ۴ داشت در برابر اسلحه رتبه ۳ شکست میخورد. با یک ترک کوچک بیصدا شروع شد، اما در کسری از ثانیه، آن ترک کوچک تمام دستکش را فرا گرفت و به سرعت در سراسر بدنهاش پخش شد، حتی به بازوی راست زره رسید.
در ثانیه چهارم، صدای عجیبی شبیه به سوت بلندی که در فرکانسهای بالا به گوش میرسد، در داخل حباب نیستی شنیده شد که پس از رسیدن به قطر ۴۰۰ متر دیگر از گسترش آن جلوگیری کرد و در حالی که لبههای آن کاملاً قابل مشاهده بود، حتی سریعتر از رشد قبلی آن شروع به انقباض کرد.
با تیک پنجم عقربه ساعت، نوعی سیاهچاله با رعد و برق تیره و لبهها...
کتابهای تصادفی
