جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس
قسمت: 821
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل 821 به قتل رساندن پادشاهِ پادشاهیِ دشمن
بادهای شبانهای که از همه جهات در جهان شب میوزید، شدیدتر از بادهای شبانهای بود که آن زمان روی زمین میوزید، آن زمانی که بای زهمین مجبور شد یک پورتال باز کند تا خطر موشک هستهای پرتاب شده توسط شوان یوان ونتیان را دور کند.
اگرچه به دلیل عدم بارش برف در جهان شب، دمای هوا در مقایسه با زمین پایین نبود، اما شدت باد در جهان شب، برای محدود کردن حرکات و سرعت تکاملدهندگان روح، کافی بود.
در همان زمان، از آنجایی که بادها بسیار شدید میوزیدند، بوها دورتر میرفتند، سریعتر پراکنده میشدند و با وضوح بیشتری حس میشدند.
امروز، در نیمهی شبی سرد، بوی خون سرزمینهای شمال شرقی پادشاهی گیلز را فرا گرفت.
«بمیر!»
«حرو*مزاده!»
«آآآآآآخ!!!»
...
خروش خشم و خونخواهی، بدوبیراه گویی به شخص منفور، فریاد درد و زاری.... چهار کیلومتر آن سوی مرز بین پادشاهی گیلز و پادشاهی مِیستون و در خاک قلمروی گیلز، از صدای انسانها پر شده بود و همزمان، انفجارهایی جادویی با صدای واضح چکاچک شمشیرها همراه میشد.
«تسلیم بشین تا زنده بمونین!»
«اسلحههاتون رو بندازین زمین و زانو بزنین!»
«برای مبارزه با شیاطین به ما بپیوندین!»
از سوی دیگر، سربازانی که ارتشی را تشکیل میدادند که توسط قشون پادشاهی کراپ شکل گرفته بود، از پادشاهی گیلز شکست خوردند و خود پادشاهی گیلز، خشمگینانه پیش میرفتند زیرا که میخواستند دشمنانشان را تسلیم کنند، گویی که پیروزی دست آنان بود.
کمی بیش از چهل دقیقه از زمانی که نیروهای پادشاهی گیلز به قصد برافروختن جنگ شبانه به اردوگاه دشمن هجوم آورده بودند، میگذشت. با این حال، پادشاهی مِیستون به وضوح تدارکات دیده بود، زیرا زمانی که افراد گیلز نزدیک شدند، همه سربازان از قبل بیدار و مسلح و آمادهی جنگ بودند.
حتی در آن زمان، حتی با اینکه سربازان ردهبندی نشده و سربازان مرتبهی اول پادشاهی میستون با درندگی میجنگیدند، تکاملدهندگان روحِ مرتبهی دوم، نمیتوانستند صدِ خود را بگذارند، بنابراین ژنرالهای ارتش دوست و متحد، موفق میشدند آنها را به عقب برانند و هر دقیقهای که میگذشت، جراحات مداوم به آنها وارد میکردند.
و اما دلیل اینکه چرا ژنرالهای مرتبهی دوم نمیتوانستند صد در صدِ قدرت خود را ارائه دهند، بسیار ساده بود: ترس.
نه... بیشتر از ترس، وحشتزده بودند، زیراکه گهگاه به خشونتآمیزترین میدان جنگ چشم میدوختند، میدانی که سه موجودیت تقریبا برای یک ساعت، در آن با درندگی و بیرحمی، میجنگیدند.
غرش...!!
پس از انفجاری قوی که زمین را تکان داد و آسمان را به غرش واداشت، بای زهمین و دو دشمنش تلوتلوخوران از یکدیگر بیش از صد متر فاصله گرفتند. پاهای آنها با صدای بلند روی زمین میلغزید و در طول مسیر شکافهایی ایجاد میکرد تا اینکه سرانجام توانایی کنترل بدن خود را به دست آوردند.
پادشاهِ پادشاهی میستون، با چشمانی گشاد، در حالی که هول و هراس در مردمکهای لرزان او نمایان بود، به مرد جوان روبروی خود نگاه کرد. سینهاش به شدت بالا و پایین میشد، زره آبی تیرهاش در چند جا ترک خورده بود و از میان آن شکافها میشد دید که خون، بیشتر و بیشتر و به آرامی، به پایین میچکد.
شاه لوگان با احساس ترسی مزمن بانگ برآورد: «تو دیگه کدوم خری هستی؟! ممکن نیست کسی مثل تو این همه سال از نظرها پنهون مونده باشه! نکنه یه ژنرال شیطانی با لباس مبدل هستی؟! گیلزها حرو*مزادههایی واقعا شرورن!»
شاه لوگان از پادشاهی میستون، در حالی که با پادشاه پادشاهی دازیا، که یک تکاملدهنده روح بالاتر از سطح 150 بود، همکاری میکرد، با یک جوانِ تکاملدهنده روح مبارزه میکرد.
با این حال، در کمال ناباوری و ترس پادشاهانِ دو پادشاهی، جوانِ تکاملدهندهی روحی که به نظر میرسید هنوز در مرتبه اول است، موفق شد با هر دو به طوری که انگار همسطح هستند، در یک زمان مبارزه کند و آسیب قابل توجهی به آنان بزند!
پادشاهِ پادشاهی دازیا، با اخم به بای زهمین نگاه کرد و رگهای از احتیاط و ترس در چشمانش درخشید.
پادشاه دازیا در حالی که نفس نفس میزد، گفت: «فکر نمیکردم که حتی قاتل سایه هم به دست تو کشته بشه... مثل اینکه اون پیرمرد با نام خانوادگی «دی گیلز»، وقتی که نامههایی به تمام پادشاهیهای بشری جهان فرستاد و خواستار تسلیم شدن بیقید و شرطشون شد و به نظر میومد دیوونه شده، اونقدرام دیوونه نبوده.» بازوی چپش به پهلو آویزان بود زیراکه چند استخوانش پس از اصابت شمشیر بزرگ دشمن شکسته شده بود.
بای زهمین در حالی که به شاه لوگان نگاه میکرد، رد خون گوشهی لبش را پاک کرد و با صدایی بیتفاوت گفت: «شیطان؟ من چند تا شیطان کشتم، همهشون خون بنفش داشتن. اما میتونی هر جور دلت میخواد فکر کنی؛ با لجبازیهات تا بیشتر از امشب زنده نیستی.»
بدون اینکه منت...
برای خواندن نسخهی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید.
درحال حاضر میتوانید کتاب جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس را بهصورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید.
بعد از یکماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال میشود.
کتابهای تصادفی

