جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس
قسمت: 838
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
چپتر 838 : ملکه مار و پادشاه اورک
گنجهای رتبه افسانهای آنقدر ارزشمند بودند که بای زهمین از لیلیث شنیده بود حتی موجودات رده بالا نیز برای آنها ارزش زیادی قائل هستند.
از آنجایی که شکلگیری یک گنج رتبه افسانهای فوقالعاده دشوار بود، حتی بای زهمین نیز پس از شکست دادن دشمن، علیرغم کشتن موجوداتی بسیار بالاتر از سطح خود، هرگز یکی از آنها را به دست نیاورده بود. در واقع، اگر مأموریت نابودگر نابودگران که ثبت روح پس از عبور از شکاف فضایی به دنیای ابلون به او و شانگوان بینگشو داده بود نبود، او حلقه ذخیرهسازی فضایی خود تنها گنج رتبه افسانهای خود را نداشت.
طبیعی بود که با اشاره به گنجی با چنین عظمتی، بای زهمین تحریک شود. با اینحال، او ابتدا باید چند چیز را تأیید میکرد و انگار کسی میدانست او به چه چیزی فکر میکند، بای زهمین پاسخی را که به دنبالش بود دریافت کرد.
«چیزی که مار تکاملیافته جلوی تو میگه درسته.»
صدای لیلیث در گوشهایش طنینانداز شد.
«این یه چیز 100% دقیق نیست و بهخاطر همین هیچوقت به اون اشاره نکردم، علاوه بر این، باید به تو بگم که در دنیای تو، زمانی که زمین به مرحله دوم تکامل پیدا کرد گنجی متولد نشد، یه دلیل دیگه که قبلاً چیزی نگفتم.»
چهره بای زهمین متفکرانه شد و با شنیدن سخنان لیلیث، کمی سر تکان داد، زیرا او نیز فکر میکرد بهتر است او را با اطلاعاتی که حتی خودش هم از آن مطمئن نبود، بمباران نکند.
درحالیکه مار تکاملیافتهی غولپیکر با چشمان طلایی بزرگش به بای زهمین نگاه میکرد، فکر میکرد که او در حال بررسی احتمالات قبل از پاسخ دادن به پیشنهاد قبلی او است. با اینحال، جانور جهشیافته از این موضوع بیاطلاع بود که موجودی فوقالعاده قدرتمند در نزدیکی او قرار دارد.
«گردبادهای مانا رو یادت میاد؟ معلوم شد که بعضی اوقات وقتی بیشتر از پنج گردباد مانا منفجر بشن و مانای درون خودشون رو در نزدیکی همدیگه آزاد کنن اتفاقات عجیبی میفته. اون مانای آزاد شده با سوابق جهان و موجوداتی که کشته شدن ترکیب میشن تا گنجی کاملاً جدید به دنیا بیارن... این نوع رویدادها غیرعادی هستن اما آره، اتفاق میافتن. با اینحال، تضمینی وجود نداره که گنج متولد شده از رتبه افسانهای باشد، این فقط به مقدار مانا و سوابق جذب شده در طول انفجار به همراه کیفیت هر دو بستگی داره.»
در واقع، دلیل دیگری که موجودات برتر برای به دست آوردن دنیاهای بیشتر با یکدیگر جنگهای خونین میکردند، دقیقاً این بود که هر چه یک جناح دنیاهای بیشتری را کنترل میکرد، شانس بیشتری برای به دست آوردن گنجی با رتبه بالا داشت.
با اینحال، لیلیث این واقعیت را به بای زهمین نگفت، زیرا نیازی نبود که او هنوز چنین چیزی را بداند و با گذشت زمان احتمالاً خودش آن را درک میکرد.
پس از حدود یک یا دو دقیقه، بای زهمین سرش را بلند کرد تا به مار تکاملیافته نگاه کند.
«اسمی داری که بتونم تو رو با اون صدا کنم؟ در غیر این صورت، اگه ناراحت نمیشی، میتونم فقط مار صدات کنم.»
«هاهاهاها!»
مار تکاملیافته ناگهان پس از شنیدن سؤال بای زهمین شروع به خندیدن بلند کرد. خنده او آنقدر قدرتمند بود که محیط اطراف لرزید و مه بیرون آمده از دو طرف دهانش قویتر شد، زیرا اکنون حتی بدنش نیز شروع به به دست آوردن لایه اضافی یخزدگی کرد، اما به طرز عجیبی به نظر نمیرسید که اصلاً روی او تأثیر بگذارد.
مار با چشمان طلایی بزرگش به او نگاه کرد و با صدای واضحش گفت: «انسان، تو واقعاً جالبی! من بیشتر از 700 سال زندگی کردم، اما تو سومین موجود و دومین انسانی هستی که میپرسه من اسمی دارم یا نه! بسیار خب، حتی اگه پیشن...
برای خواندن نسخهی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید.
درحال حاضر میتوانید کتاب جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس را بهصورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید.
بعد از یکماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال میشود.
کتابهای تصادفی


