فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس

قسمت: 841

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات
 
841: قتل عام عظیم نژاد شیطان
وقتی بای زه‌مین به جلوی اتاق تاج و تخت رسید، متوجه شد که در چوبی بسته است و حتی دو تکامل‌دهنده روحی که معمولاً به‌عنوان نگهبان در ورودی می‌ایستادند، در جایی دیده نمی‌شدند.
به نظر می‌رسید درست همانطور که خدمتکار زیبای قبلی به او گفته بود، وضعیت کاملاً جدی است.
وقتی بای زه‌مین درها را به داخل هل داد، آن‌ها به آرامی به صدا در آمدند و بدون هیچ مانعی باز شدند.
موجوداتی که از قبل در داخل اتاق تاج و تخت بودند، تمام مکالمات را متوقف کردند زیرا درها قبل از باز شدن کمی به صدا در آمدند.
از اولین لحظه‌ای که پا به داخل اتاق گذاشت چندین چشم به بای زه‌مین خیره شدند.
سرافینا، الیس، لیام، آنا، گیلز، ژنرال لازاس، قاتل جوان و ترسو کات و تقریباً ده‌ها نفر دیگر که بخشی از قدرتمندترین تکامل‌دهنده‌های روح در تمام پادشاهی گیلز بودند در آنجا حضور داشتند
مار مرتبه سوم، می لین، نیز به شکل انسانی خود حضور داشت و حتی زیلوگ با وجود بلندی‌اش در داخل اتاق بود، و حضور همه آن‌ها در آنجا تنها به این دلیل امکان‌پذیر بود که راهروها و درهای قلعه به طور اغراق‌آمیزی بزرگ بودند.
دو پادشاه از نژادهای خودشان در قلمرو مربوطه خود در هفته گذشته در قلعه مانده بودند و اصلاً آنجا را ترک نکردند. به گفته آن‌ها، دلیل ماندن آن‌ها این بود که بتوانند بهتر در مورد مسائل اتحاد بحث کنند، اما بای زه‌مین شک داشت که می لین از خدمات باکیفیت بالایی که خدمتکاران انسانی می‌توانستند ارائه دهند، برخلاف کارهای خشن آن لذت می‌برد در حالی که زیلوگ مانند پیرمردی منحرف بود که به دخترانی که از کنارش رد می‌شدند نگاه می‌کرد، اگرچه او هرگز کار بدی انجام نداد.
«زه‌مین بالاخره اومدی.» شاه فیلیپ با حالتی جدی سری تکون داد و با دستش اشاره کرد. «اول بشین منتظرت بودیم.»
جو واقعا جدی و حتی سنگین بود. بای زه‌مین بی‌صدا سری تکان داد و روی یکی از صندلی‌هایی که در کناره‌ها قرار داشت نشست. سرافینا و الیس یکی را برای او ذخیره کرده بودند.
«حالا که همه ما اینجا هستیم، می‌خوام یک خبر بسیار مهم رو که امروز صبح دریافت کردم، به شما بگم، و تنها به این دلیل مقداری صبر کردم که می‌خواستم اول صحت اون رو تأیید کنم، حتی اگر منبع خبر بسیار قابل اعتماده.» او دستگاه کوچکی را بیرون کشید که در آن یک سنگ روح مرتبه دوم تعبیه شده بود.
الیس کمی به بای زه‌مین نزدیک‌تر شد و با زمزمه توضیح داد: «این وسیله‌ایه که به دو یا چند موجود اجازه می‌ده بدون توجه به فاصله تا زمانی که تو دنیای ما هستن ارتباط برقرار کنن، ولی خوب فقط نجیب‌زاده‌ها یا جنگجوهای سطح ۷۰ به بالا می‌تونن ازش استفاده کنن به هرحال دادن چندین سنگ روح با کیفیت اونم هردفعه به این دستگاه تا زمانی که تبدیل به خاکستر بشن هزینه بره و فقط چنین افرادی می‌تونن از پس هزینه‌هاش بربیان، این‌ها وسایلی هستن که اجازه می‌دن اخبار به سرعت توی سراسر جهان پخش بشه.»
بای زه‌مین بی‌صدا سری تکان داد و با چشمانش از او تشکر کرد.
شاه فیلیپ مانایش را وارد کرد و سنگ روح بلافاصله روشن شد. چندین رون جادویی روی دستگاه کوچک به اندازه مشت درخشیدند و به زودی دو صدا از داخل آن آمد.
«شیطان لعنتی، تو و نژادت هزینه این رو می‌پردازین! تفاله‌هایی که حتی به نوزادای تازه متولد شده هم رحم نمی‌کنن!»
«... هه، خوب که چی؟ کی می‌خواد کاری کنه که ما تقاصش رو پس بدیم؟ نکنه منظورت پادشاهاتونه اون بی‌خاصیتا؟ هاهاها، خنده داره! من رتبه هشتم بین ژنرال‌های شیطانی اعلیحضرتم، اما من به تنهایی کافی بودم تا اون چیز قدیمی رو بدون دردسر بکشم... لعنتی، حتی اسمشم فراموش کردم... به هرحال فقط بمیر زباله مرتبه دوم.»
صدای شکستن چیزی از دستگاه شنیده شد و پس از آن چیزی با ضربات محکم به زمین افتاد. سپس صدای شیطان دوباره شنی...
برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی