فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس

قسمت: 844

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات
فصل 844: دستکاری روح «قسمت 2/2»
بای زه‌مین سرش را پایین انداخت و در حالی که به کلمات کالی گوش می‌داد، چانه‌اش را مالید.
وقتی به او گفت که روحش سفید، سفید خالص است، بای زه‌مین ناگهان اثری از الهام لحظه‌ای را احساس کرد. او جرأت نمی‌کرد این فرصت را از دست بدهد، بنابراین به سرعت شروع به تعقیب آن رد کوچکی کرد که درست در دسترس بازویش بود.
با دیدن بای زه‌مین که ناگهان در تفکر عمیق فرو رفت، سرافینا و کالی به طور غریزی احساس کردند که بهتر است مزاحم نشوند و بنابراین هیچ کدام از آن‌ها چیزی نگفتند.
حتی لیلیث با چشمانی درخشان به او نگاه کرد. قلبش مضطرب و نگران بود، می‌دانست که این می‌تواند لحظه بسیار مهمی باشد نه تنها برای بای زه‌مین بلکه برای آینده او در کنارش، این می‌تواند لحظه‌ای سرنوشت ساز باشد که شاید آغازی جدید در تاریخ تمام کیهان باشد!
دقیقه‌ها بدون اینکه بای زه‌مین اصلا متوجه جریان زمان شود گذشت. برای او تنها چیزی که مهم بود دنبال کردن آن رد کوچک نور بود که به نظر می‌رسید او را به تنها خروجی موجود از زندانی که همه در آن محبوس بودند هدایت می‌کرد.
بای زه‌مین هرگز در زندگی خود اینقدر خوشحال نبود که در گذشته یک دانش آموز خوب و یک خواننده عالی بوده است. دانش او از فیزیک، زیست شناسی، آناتومی و بسیاری از زمینه‌های دیگر با صدها و حتی هزاران نظریه‌ای که در رمان‌های نوری مختلف خوانده بود، آمیخته بود.
اگر لیلیث می‌دانست که او چه کار می‌کند، بدون شک می‌توانست او را به خاطر جرات انجام دادن آن چنان با سیلی ضربه بزند.
...
بدن معادل گلدان یا ظرف بود، روح آب یا ماده غذایی بود که گل رز را تغذیه می‌کرد، گل سرخی که رشد می‌کرد نشان دهنده زندگی بود... بدون گلدان، آب را نمی‌توان در یک مکان نگه داشت و در نتیجه، گل رز به زودی از کمبود آب می‌مرد.
بدن همان لامپ بود که روشن می‌شد و الکتریسیته روح بود که انرژی می‌داد، نور محصول یا نتیجه اتحاد بین لامپ و برق بود... اگر لامپ خیلی بزرگ و برق خیلی ضعیف باشد پس نوری به وجود نمی‌آمدد پس برق باید به اندازه لامپ بزرگ قوی شود، در همان زمان، اگر جریان الکتریکی بیش از حد قوی بود و از حد مجاز لامپ فراتر می‌رفت، لامپ متلاشی می‌شد.
زندگی چگونه شکل می‌گرفت؟ بر اساس طیف الکترومغناطیسی، به نظر می‌رسید که هر روح دارای محدودیت «جریان الکتریکی» است و هر جسم فیزیکی معمولاً همان پتانسیل روح «لامپ» را دارد وگرنه مشکلاتی برای زندگی «نور» پیش می‌آید.
طيف الكترومغناطيسي از هفت رنگ تشكيل شده بود كه به طور تصادفي يا ناهمگون با رنگ روح همه موجودات زنده آمیخته بود. با این حال، روح بای زه‌مین چطور؟ بالاخره روحش سفید بود.
بای زه‌مین به یاد می‌آورد که در طول کلاس‌های فیزیک خود زمانی به او آموزش داده شده بود که ترکیب قرمز، سبز و آبی می‌تواند هفت رنگ طیف الکترومغناطیسی را تولید کند. این به دلیل حروف اول هر یک از سه رنگ اصلی قرمز سبز آبی نامیده شد. با این حال، چیزی واقعا شگفت انگیز زمانی اتفاق می‌افتاد که هفت رنگ به هم پیوستند.
اگر هفت رنگ طیف الکترومغناطیسی متحد شوند، نتیجه یک رنگ سفید خالص و عاری از ناخالصی است. در عین حال رنگ سفید ظرف هفت طیف رنگی بود.
به عنوان مثال، اگر پس از طوفان خورشید پدیدار شود، آنچه به طور معمول رخ می‌دهد تولد یک رنگین کمان است که از هفت رنگ طیف الکترومغناطیسی تشکیل شده است. نور خورشید نور سفید بود و هنگامی که از قطره‌ای آب کریستالی عبور می‌کرد، نور تجزیه می‌شد و ترکیب درونی واقعی آن آشکار می‌شد. هفت رنگ.
از یک منظر روح بای زه‌مین ترکیبی از هفت نوع روحی بود که وجود داشت. اما از منظری دیگر، نفس بای زه‌مین ظرف...
برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی