فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس

قسمت: 847

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات
 
فصل 847: ارتقاء سلاح
از آنجایی که برای کالی غیرممکن بود که در مورد سومین شی در روح بای زه‌مین صحبت کند، نه تنها به دلیل عدم آگاهی او در مورد آن، بلکه نیز به دلیل اینکه نمی‌خواست یکی از اسرار او را فاش کند، کاری که او انجام داد این بود که به سراغ موضوع اولیه‌ای که سرافینا زه‌مین را به خاطر آن به خانه‌اش آورده بود، برود و اگر به خاطر روح زه‌مین نبود، آن می‌شد موضوع اصلی و نیز احتمالا تنها موضوعی که درباره‌اش حرف زده می‌شد، البته اگر اصلا گفتگویی رخ می‌داد.
«بای زه‌مین، می‌خوای برات رون بکشم؟» کالی دست ظریفش را دراز کرد و با اشاره‌ای از او خواست که نزدیک‌تر شود.
او مثل یک پسر خوب اطاعت کرد و در حالی که دست کوچک دخترک خطوط زره او را ردیابی می‌کرد، گیج به او نگاه کرد.
کالی با صدایی یکنواخت زمزمه کرد: «کسی که این رون‌ها رو کشیده قطعا خیلی بااستعداده. اگه اون فرد واقعاً فقط حدود هفت ماهه که در حال تکامل بوده، پس موفقیتش توی رمزگذاری رون در آینده قراره فوق‌العاده باشه... با این حال، آهنگرش هم یه چیز دیگه‌ست... دنیایی که ازش میای پر از شگفتیه، مگه نه؟ به نظر نمیاد قراره کسل کننده باشه.»
بای زه‌مین ناخودآگاه به خواهر کوچک‌ترش افتخار کرد و با لبخند کمرنگی گفت: «خواهر کوچیکم بود که این رون‌ها رو کشید و این من بودم که تمام تجهیزات رو آهنگری کردم.»
«پس به نظر میاد که تمام خانواده‌ی بای بااستعدادن؟» سرافینا برای توصیف کلمات کافی نمیافت. او در حال حاضر روی یکی از دو صندلی کوچک نشسته بود، زیرا در پاهایش در نتیجه‌ی تمام حیرت‌زدگی‌هایی که در مدت کوتاهی دریافت کرده بود، احساس ضعف می‌کرد.
بای زه‌مین به سادگی بدون اظهار نظر در مورد آن، نخودی خندید. حتی با اینکه مادرش فقط یک تکامل‌دهنده‌ی روح ضعیف بود و چیزی جز این نمی‌خواست که یک زن خانه دار خوب باشد و همه چیز را برای خانواده‌اش آسوده نگه دارد، به محض اینکه زه‌مین برمی‌گشت و اوقات فراغتی پیدا می‌کرد، تغییر می‌کرد.
کالی ناگهان گفت: «اگرچه این رون‌ها به خوبی اونایی که من می‌تونم رمزگذاری کنم نیستن، اما وقتی به کل تجهیزات به عنوان یه مجموعه‌ی واحد نگاه کنیم، در واقع بدک نیستن.» و گفتگویی را که به تازگی تمام شده بود، قطع کرد.
او در حالی که پشتش را صاف به پشت ویلچرش تکیه داد، پرسید: «ازم می‌خوای این رون‌ها رو برات حذف کنم و جدیداش رو بکشم؟ اگر ازم بخوای می‌تونم انجامش بدم، اگرچه سه روز طول می‌کشه تا کل کار رو تموم کنم.»
بای زه‌مین پس از یک لحظه فکر کردن، سرش را تکان داد و تا حدودی با آن مخالفت کرد.
زه‌مین گفت: «کالی، من فعلاً تجهیزاتم رو اینطوری نگه می‌دارم. با این حال، می‌خوام ازت بخوام تا بهم کمک کنی تا روی اسلحه‌م رون بکشم.» 
درست همانطور که کالی گفته بود، رون‌هایی که منگ چی برای او کشیده بود، شاید از بهترین کیفیت برخوردار نبودند، اما وقتی هر قطعه از تجهیزات کنار هم قرار می‌گرفتند، در نظر بای زه‌مین، مجموعه‌ای واقعاً چشمگیر را تشکیل می‌دادند. با توجه به اینکه او علی‌رغم پوشیدن یک مجموعه‌ی کامل زره با روکش فلزی، تنها اندکی از آزادی حرکت خود را از دست داده بود، ارزش این تجهیزات برایش بسیار بالا بود و بالاتر از آن که بخواهد خود را از آن جدا کند.
در اصطلاح بازی‌های ویدیویی، بای زه‌مین عملا یک هیولا بود با دفاعی مثل یک تانک، قدرتی مثل قدرت یک جنگجوی فیزیکی، چابکی‌ای شبح مانند چابکی یک قاتل و قدرت جادویی‌اش به مانند یک جادوگر؛ او همچنین گزینه‌های لازم برای انجام حملات فیزیکیِ محدوده‌ای را برای تطابق با یک کماندار کم نداشت!
به‌جز خوددرمانی، بای زه‌مین به معنای واقعی کلمه ترکیبی کامل از هر سبک رزمی ممکن بود.
کالی بدون اینکه زیادی تصمیم زه‌مین را زیر سوال ببرد، سر تکان داد: «بذار اول اسلحه‌ت رو ببینم.»
بای زه‌مین به اطراف نگاه کرد و کمی تردید کرد.
اگر او «آخرین کلمات اژدهای رعد قرمز» خودش را اینجا بیرون بکشد، این خانه در نهایت فرو نمی‌ریزد؟ شمشیر بزرگ او بیش از شش تن وزن داشت و قدرت جادویی‌ای که آن را در بر گرفته بود، کم نبود، با توجه به اینکه...
برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی