ازدواج با یک شرور دلرحم
قسمت: 20
چپتر 20- زندگی سخت مردها در دنیای قدیم.
روان هنوز قدرت آبش رو داشت و هیزم خشک هم در غار بود. اونها میتونستن با غذا و پوست حیواناتی که روان آورده بود زندگی رو بگذرونن، البته اگه توی مصرف غذا صرفه جویی میکردن.
باید در روز یه وعده غذا میخوردن، گرسنگی رو تحمل میکردن و آب بیشتری مینوشیدن. حداقل اینطور میتونستن ده تا پانزده روز با این مقدار آذوقه زنده بمونن و بعد از این که روان استراحت میکرد و حالش کمی بهتر میشد، اون میتونست به شکار بره یا نمک رو در ازای غذا مبادله کنه.
با این حال، مقدار داروهای گیاهی که آورده بود قطعا کافی نبود اون باید یه راهی پیدا میکرد تا گیاهای بیشتری بدست بیاره.
ولی الان ضروریترین کار برای روان، درمان جراحتهای آقای گرگ بود. بعد از اون میتونست یه چیزی بپزه، بخوره و شکمشو گرم کنه تا کمی از قدرتش رو برگردونه.
فقط گرگ نبود که انگار آخرین نفس خودش رو میکشید، روان چیوچیو احساس میکرد که به زودی غش میکنه. بیناییاش آهسته آهسته تارتر میشد.
روان دستش رو بالا آورد و به زور بازوی خودش رو گاز گرفت، اون از درد برای اینکه هوشیاری خودش رو حفظ کنه استفاده کرد و همانطور تلو تلو خوران به سمت غار برگشت.
در حالیکه که گرگ در بستر مرگ بود و روان چیوچیو همه تلاشش رو میکرد تا راه حلی برای نجات گرگ پیدا کنه، در قبیله شیر باد صدای خنده و تشویق به صدا در اومده بود.
البته این خوشحالی به غیر از اینکه ۳۰۰ جین نمک از قبیله گرگ آتش گرفته بودند و بحران کمبود نمک رو حل کرده بودند، دلیل دیگری هم داشت و آن این بود که قدرتمندترین و خوشتیپترین جنگجوی قبیله، لو زیران، با چندین طعمه پر گوشت برگشته بود.
رو یورائو با شنیدن اینکه لو زیران از شکار برگشته بلافاصله با شیاطین شیر به ملاقاتش رفت.
در فضای خالی ورودی قبیله باد شیر، انبوهی از چندین شکارهای بزرگ وجود داشت.
«تو تعقیب تاثیر گذاری داشتی، شکار کردن یه جونور با دوتا شاخ تیز و برنده. به بدنش نگاه کن، حداقل پنجاه کیلو گوشت داره. این برای همه شیاطین قبیله کافیه، برای یه وعده هر چقدر که بخوان میتونند بخورند.»
یک شیر دیو که سن زیادی داشت با خوشحالی به جانور دو شاخ که طولی نزدیک سه متر داشت، نگاه میکرد. او دستهایش رو از هیجان بهم مالید.
«اره، شما بچهها یه گوزن الیگوسن[1]* چاق گرفتین. شکار اونها خیلی سخته. «
«با این همه غذا، دوست دارم بدونم که آیا رئیس به ما اجازه میده جشن بگیریم یا نه؟»
با شنیدن این حرفها، یک دیو شیطان خوشتیپ که وسط تیم شکار ایستاده بود، گفت:« دایی لی، فقط نصف ماه از فصل زمستون گذشته، حتی اگه اینبار طعمههای زیادی شکار کردیم اما هنوز باید در مصرف غذا صرفه جویی کنیم.»
شیر دیو این کلمات رو آروم گفت. نیت خندانی در چهرهاش وجود داشت. حرکاتش ملایم و مودبانه بودو یک کت از پوست خالص حیوانات سیاه به تن داشت و باعث میشد شجاعتر به نظر بیاید.
اون شیر دیوی بود که در آینده به پادشاه شیاطین تبدیل میشد. لو زیران.
«ها ها ها، ما فقط داریم شوخی میکنیم، شما خیلی جدی میگیرید.»
دیو شیطان میانسال، دایی لی، در حالیکه لبخند میزد مشت دوستانهایبه لو زیران زد. اون به خز قاقم[2]* که لو زیران در دست داشت و برق میزد، اشاره کرد.
«قراره به کدوم شیطان مادهای این دو تا پوست خز قاقم رو بدی؟»
«منظورت از شیطان چیه؟! اونو به یه انسان ماده میده. مگه نه؟!»
معلوم نبود چه کسی این جمله رو در جمع شیاطین شیر گفت، اما همه به این حرف خندیدند.
رو یورائو که در گروهی از شیاطین زن بسیار دوستانه ایستاده بود، بی سر و صدا سرخ شد.
یورائو به خوبی بیاد داشت که لو زیران به او گفته بود:«اگه این بار برای شکار بیرون بره، چند تا پوست زیبای قاقم به اون هدیه میکنه.»
اون هنوز یادش بود که چطور با یه نگاه ملایم و لطیف زیر گوشش زمزمه کرده بود:«فقط رنگ خز قاقم ها میتونن حریف زیبایی یورائو بشن.»
بعد از اینکه رو یورائو به این افکار لبخند زد، از شیطان ماده کناریاش که رابطه خوبی باهم داشتن شنید که به شوخی میگه:«لو زیران گرفتن این خز ها کار راحتی نیست و تو میخوای هر دوی اونها رو به یورائو بدی. واقعا تو با یورائو ما خیلی خاص رفتار میکنی.»
[1] *الیگوسن
اُلیگوسن (با نماد زمینشناسی OG) دوری از مقیاس زمانی زمینشناسی است که میان ۳۴ میلیون تا ۲۳ میلیون سال پیش وجود داشته، ولی اینجا منظور از پستاندارهایی هست که در اون دوره زندگی میکردند.
[2] *خز قاقم
جانوری از خانواده راسوها و بومی بخشهای شمالی اوراسیا و آمریکای شمالی است. قاقم نسبت به راسوی کوچک کمی بزرگتر است و دم بلندتری دارد که انتهای آن تیره است.
از خز قاقم در پوستیندوزی استفاده میشود. پوست سفید و نرم شکم آن خز گرانبهایی است.
کتابهای تصادفی
