پادشاه ابعادی
قسمت: 37
چپتر ۳۷: راه حاکم ۴
«بهت رحم کنم؟»
»آ-آره. لطفا از جونم بگذر.«
رودیام با قیافهای گریان ناله کرد. کانگجون شوکه شده بود.
»تو الان میخواستی من رو بکشی. چرا باید اجازه بدم زنده بمونی؟«
»ت-تو بودی که به اینجا هجوم آوردی. م-من فقط از خودم دفاع کردم.«
حرفهایش اشتباه نبودند. اما، چهره کانگجون همچنان سرد بود.
»پس باید دلیل مرگ خودت رو بدونی. من برای تصرف این مکان اومدم. برای اینکه اینجا قلمروی من بشه، باید تو رو بکشم.«
»ا-اگه از جونم بگذری زیردست وفادارت میشم. ت-تو صلاحیت این رو داری که ارباب من بشی.«
شانههای او عقب افتادند. چهره گربه فرسوده شده بود. رودیام واقعا رقت انگیز به نظر میرسید. اما در چشمانش نشانی از عزم دیده میشد.
کانگجون به کایران نگاه کرد.
»کایران، اگه اون رو به عنوان زیردست خودم زنده نگه دارم، به نفع منه؟«
در این لحظه، ۱۰ گنوم در برابر او از ترس به لرزه افتاده بودند.
دو گنوم متوسط و هشت گنوم ضعیفتر. پس از آنکه کانگجون رودیام را شکست داده بود، آنها نیز دست از مقاومت کشیده بودند.
کایران جلو آمد و با لبخند زمزمه کرد.
»شانس بهمون رو کرده. باید اون گنج رو نگه داری.«
»اون یه گنجه؟«
»بیشتر گنومهای رده بالا ترجیح میدهن کشته بشن تا زیر دست دیگران. غرور اونها خیلی قدرتمنده. همچین اتفاق عجیبی بخاطر جذبه شما اتفاق افتاده.«
»جذبه من؟«
»همینطوره. رودیام به کسی با جذبه کمتر از ۶ حتی نگاه هم نمیکنه.«
»جذبه من یکم بیشتره.«
»حالا که درموردش فکر میکنم، تعظیم در برابر شما به غرور من هم لطمه نمیزنه. شبح ارشد، هایون هم حتما همچین فکری میکنه. همه ما بخاطر جذبه بالا زیردستتون شدیم.«
قضیه از همین قرار بود.
کانگجون هشت امتیاز جذبه داشت. مهمتر از همه، حلقه اژدهای شیطانی آپشن +۳ امتیاز جذبه به او اضافه میکرد. این در مجموع میشد ۱۱ امتیاز جذبه.
به همین خاطر، او موفق شده بود کایران، هایون و اکنون رودیام را جذب کند. حتی با اینکه آنها را شانسی پیدا کرده بود، بخاطر قدرت جذبه به او ملحق شدن بودند.
»هوهو، پس دلیلش اینه.«
لبخندی از سر رضایت بر چهره کانگجون نشست.
داشتن قدرت، چابکی و هوش کمتر در برابر جذبه و شانس خوبِ بیشتر کاملا ارزشش را داشت.
کایران زمزمه کرد:
»بدست آوردن منابع با کمک یه گنوم پیشرفته خیلی راحتتر میشه. معدنهای مخفی ممکنه پیدا بشن و میتونید تعداد کارگرها رو افزایش بدین. زیردستهای رودیام هم طبیعتاً مال ما میشن.«
کایران به ۱۰ گنومی اشاره کرد که هنوز درحال لرزیدن بودند. راشین های غول و راشینهای بزرگ هنوز جلوی آنها ایستاده بودند.
کانگجون ساکت ماند و یکبار دیگر درمورد آن فکر کرد، رودیام دوباره التماس کرد.
»من رو قبول کن.«
]آیا میخواهید رودیام را به خانواده خود راه بدهید؟ بله/خیر[
]اگر رودیام به خانواده شما بپیوندد ماموریت ۶ به اتمام خواهد رسید.[
او بالاخره پیام را دریافت کرد.
کانگجون میخواست مطمئن شود پذیرفتن رودیام شرط تکمیل ماموریت را نقض نمیکند. حالا دیگر دلیلی برای تردید کردن وجود نداشت.
کانگجون سر رودیام را نوازش کرد و گفت.
»باشه قبول میکنم. از حالا به بعد، من رو ارباب صدا کن.«
چهره رودیام روشن شد.
»م-متوجه شدم، اونگ.«
»... اونگ؟ این گویش عجیب دیگه چیه؟«
»نشان افتخاره، اونگ. حالا که شما لرد من هستین از این نشان افتخار استفاده میکنم، اونگ.«
رودیام هروقت با کانگجون صحبت میکرد کلمه احترام آمیزِ اونگ را آخر جملات خود اضافه میکرد.
]رودیام به خانواده شما ملحق شد.[
]رودیام به زیردست وفادار شما در دنیای رویاهای تهی تبدیل شد.[
پس از چند لحظه، آسیبدیدگیهای بدن رودیام درمان شد. رودیام بلند شد و دوباره تعظیم کرد.
»من وفاداری خودم رو به ارباب اعلام میکنم.«
»خوبه.«
کانگجون سر رودیام را ناز کرد. رودیام سر خود را به دست کانگجون مالید. این رفتار طبیعی گربهسانان بود.
]ساختمان سونگکوانگ کاملا اشغال شد.[
]ماموریت ۶ تکمیل شد.[
او بالاخره ماموریت ۶ را تکمیل کرد. پیامها یکی پس از دیگری نمایان شدند.
]به عنوان پاداش، تجربه کافی برای افزایش سطح اعطا میشود.[
]۵۰۰گره به عنوان پاداش اعطا شد.]
]شما مهارت بهره برداری را به عنوان پاداش یاد گرفتید.[
]سطح شما افزایش یافت.[
سطح او به ۱۲ افزایش پیدا کرد. علاوه بر آن، ۵۰۰ گره به عنوان پاداش دریافت کرد.
پنجره مهارتهایش نیز به روز رسانی شد.
]بهره برداری روح (فعال)[
-تنها مهارت حاکمیت.
افرادی که در زمین مجازات و زمین نبرد شکست داده شوند را میتوانید برای به کار واداشتن به رویاهای تهی احضار کنید.
-زمانی که هدف خواب باشد به صورت خودکار فعال میشود.
-اگر محل کار ساخته شود، میزان کار و برداشت افزایش مییابند.
»بهره برداری روح؟«
چهره کایران با دیدن تعجب کانگجون روشن شد.
»اوه! واقعا مهارت بدردبخوری بدست آوردین. این خیلی خوبه. افرادی که توی دنیای واقعی از اونها خوشتون نمیاد رو میتونید وادار به کار کردن توی رویاهای تهی کنید، ولی فقط وقتی توی زمین نبرد یا زمین مجازات شکستشون دادین.«
»اونا توی رویاهای تهی کار میکنن؟«
»بله. اونا هیچ اتفاقی که توی رویا بیفته رو به یاد نمیارن. حتی اگه یادشون بمونه، فکر میکنن کابوس دیدن. هوهو، اونا به رویاهای تهی کشیده میشن و تا حد مرگ کار میکنن.«
»خوشحالم که چیزی یادشون نمیمونه.«
اگر یادشان میماند. دیگر نمیتوانستد یک زندگی عادی داشته باشند. آنها به رویاهای تهی کشیده میشدند و در خواب مورد سواستفاده قرار قرار میگرفتند.
»در آینده، تمام افرادی که توی زمین مجازات و زمین نبرد شکست بخورن و همینطور افرادی که انرژی جادوی سیاه اونها رو جذب کردین میتونن مورد هدف بهرهبرداری روح قرار بگیرن.«
»میتونم همه اونها رو بیارم اینجا؟«
»بله.«
کانگجون شگفت زده شد. حتی افرادی که انرژی جادوی سیاه آنها را یک یا دوبار جذب کرده بود؟ البته، او تنها از آن در برابر افرادی استفاده میکرد که به دیگران آسیب میرساندند.
»اونا بلافاصله بعد از اینکه خواب برن میان اینجا؟«
»درست مثل سربازخانه، بدون کارگاه محدودیت گنجایش وجود داره. ارباب میتونه براشون یه مقصد مشخص کنه یا حذفشون کنه.«
کارگرها قدرت حمله کمی داشتند پس از آنها بیشتر برای کارهای اولیه استفاده میشد، فعالیتهای تولیدی، برداشت، باربری، استخراج، کار در معدن و الی آخر. اما، در زمان حملات دشمن در دفاع از پایگاه نیز نقش داشتند.
درست در همین لحظه.
]مهارت بهره برداری روح به صورت خودکار فعال شد.[
]کارگاهی وجود ندارد پس حداکثر دو نفر قابل احضار شدن هستند.[
]چو سانگجین به پایگاه احضار شد.[
]هوآنگ سئونگگیل به پایگاه احضار شد.[
چو سانگجین ال&کل مینوشید و امروز زود به خواب رفت.
او معمولا شبها فعالیت میکرد و در طول روز میخوابید. اما، امروز بخاطر نوشیدن زیاد ساعت ۱۰ شب به خواب رفت. او ناگهان خود را در محلی عجیب یافت و از این مسئله غافلگیر شد.
»لعنتی! اینجا کجاست؟«
چشمانش ناگهان گشاد شدند.
»سئونگگیل هیونگ-نیم! هیونگ-نیم اینجا چیکار میکنه؟«
»اِه؟ تو؟«
هوآنگ سئونگگیل در تخت خود به خواب رفته بود و حالا خود را در این مکان عجیب میدید.
یک هیبت آشنا در مقابل او ایستاده بود. او چو سانگجین بود. چو سانگجین در دفتر خدماتی زیردست او محسوب میشد.
»توی حرو&مزاده! چرا بعد خوردن و نوشیدن ال&کل سر از اینجا در آوردم؟«
»منم نمیدونم هیونگنیم. من هم امشب زود خوابیدم و یکدفعه دیدم اینجا هستم.«
»لعنتی! اینجا دیگه کدوم گوریه؟«
»شبیه یه راهروی کوچیکه، هیونگ-نیم. اتاقها کنار همدیگه قرار گرفتن.«
»اوه. بدنم خیلی سنگین شده.«
در مقابل آنها اتاقی با تابلو ۴۰۶ قرار داشت. آنها نمیتوانستند در را باز کنند تا نگاهی به داخل آن بیاندازند و بدنشان تحت فشاری عجیب قرار داشت و اجازه نمیداد به درستی حرکت کنند.
در همین حین، کانگجون روی سقف سانگوانگ بود از طریق هولوگرام پایگاه را تماشا میکرد.
کایران نگاهی به ظاهر آنها انداخت و گفت:
»نظر میاد تا اینجا دو نفر رو بدست آوردین، سرورم. حالا باید اونها رو بفرستیم سر کار.«
»ولی چه جور کاری؟«
کانگجون با نگاه کردن به چو سانگجین و هوآنگ سئونگگیل احساس عجیبی پیدا کرد. هر دو سعی کرده بودند در مقابل کانگجون خشونت به خرج دهند.
در همین لحظه، رودیام جلو آمد و گفت:
»این کار رو بسپرید به من، اونگ. اینجا یه معدن مخفی وجود داره، اونگ.«
»یه معدن مخفی؟«
»درست همینجا، اونگ. دنبالم بیاید تا نشونتون بدم، اونگ.«
»باشه، راه رو نشون بده.«
کانگجون پشت سر رودیام به راه افتاد.
یک زمین بازی روی سقف بزرگ قرار گرفته بود. ورودی غار در تاریکی پنهان شده و بود به سختی دیده میشد
»معدن اینه؟«
»درسته.«
در همان لحظه.
]معدن سنگ آبی کشف شد.[
]معادن واقع در قلمرو شما قابل بهره برداری هستند.[
]لطفاً کارگران معدن را ارسال کنید.[
»اوه! این واقعیه.«
رودیام بار دیگر گونه خود را به پشت دست کانگجون مالید و گفت:
»پس لطفا من رو به عنوان سرپرست این کار تایید کنید، اونگ.«
»فهمیدم.«
کایران با نگاهی هیجانزده زده به کانگجون نگاه کرد و گفت:
»سرورم، اون گربه یه حرفهایه پس میتونید اینکار رو بسپرید بهش. وقتی اون پای کار باشه دلیلی برای نگرانی وجود نداره.«
»کارگرا به همچین قیافهی بامزهای گوش میکنن؟«
»میناتور رو فراموش کردین؟«
درست بود.
از آنجایی که دائما سرش را به دست او میمالید، کانگجون، رودیام را با یک گربه واقعی اشتباه گرفته بود.
رودیام یک گربه نبود. بلکه یه گنوم پیشرفته بود.
همانطور که کایران گفته بود، سپردن سرپرستی به او بهترین انتخاب بود.
»باشه. تو رو به عنوان سرپرست انتخاب میکنم.«
رودیام به هوا پرید.
»هههه. ممنون، اونگ. ما کمبود کارگر داریم پس باید هرچه زودتر یه کارگاه بسازید.«
»فهمیدم.«
»پس من دیگه میرم به کار کارگرها نظارت کنم، اونگ.«
رودیام مستقیم به سمت پایگاه حرکت کرد.
]رودیام به عنوان سرپرست منسوب شد.[
]سرعت کارگرها افزایش خواهد یافت.[
»باید هرچه زودتر یه کارگاه بسازیم.«
»در حال حاضر اولویت من اینه که سربازها رو از طریق سربازخانه و موسسه تحقیقاتی تقویت کنم.«
در این حین، سربازخانه به سطح دو رسید و ساخت موسسه تحقیقاتی تکمیل شده بود.
]سربازخانه سطح ۲[
گنجایش: ۲۰/۲۰
-ارتقا به سطح ۳، ۲۰۰ گره هزینه دارد.
-کایران و رودیام شامل گنجایش سربازخانه نمیشدند.
هرچند، بقیه سربازهایش در سربازخانه منتظر بودند. به همین خاطر نمیتوانست تا زمانی که سربازخانه را ارتقا نداده بود سرباز دیگری احضار کند.
از آنجایی که رودیام و ده گنوم به او ملحق شده بودند، ظرفیت سربازخانه به حداکثر خود رسیده بود. سربازخانه پر بود، اما این کانگجون را راضی نمیکرد.
کانگجون بلافاصله ارتقای سربازخانه را آغاز کرد.
]ارتقای سربازخانه به سطح ۳: ۱٪[
بعد نوبت موسسه تحقیقاتی بود.
]لیست تحقیقات امکانپذیر[
]دروس نبرد سطح ۱[
تواناییهای مبارزه ارتش شما کمی افزایش مییابد.
-هزینه ۵۰۰ گره.
در کمال تعجب، درسی برای افزایش توانایی مبارزه نیروهایش وجود داشت.
علاوه بر نیروهای درون سربازخانه، قدرت کایران، هایون، رودیام و حتی خود کانگجون نیز افزایش مییافت.
اما قیمت ۵۰۰ گره واقعا گران بود.
خوشبختانه، کانگجون این مقدار را با تکمیل ماموریت و تصرف ساختمان سونگکوانگ بدست آورده بود. به همین خاطر بلافاصله درس را فعال کرد.
]مطالعه دروس نبر آغاز شد.[
]دروس نبرد سطح ۱: ۱٪[
او موفق شد پس از آن نفسی از سر آرامش بکشد.
»تقریبا وقت برگشتن نیست؟«
»همینطوره. زمان زیادی اینجا بودین، پس به زودی به واقعیت بر میگردین. ولی، یه سوال از ارباب داشتم.«
»بپرس.«
کایران چه سوالی داشت؟ او در برابر کانگجون تعظیم کرد و گفت:
»در حال حاضر لرد به یک نفر نیاز دارن تا مراقب پایگاه باشه.«
»کایران، میدونم.«
»پس میخواستم یه خواهشی بکنم. لطفا من رو به عنوان مشاور نظامی تعیین کنید. اگر بعداً زیردست بهتری پیدا کردین، من کنار میکشم.«
کتابهای تصادفی

