پادشاه ابعادی
قسمت: 94
قسمت94: پایگاه دفاعی(1)
«کوووه! جرئت کردی!»
ارباب اسکلت به محض زمین خوردن از جایش بلند شد. هنوز رفتار تهدیدآمیزی داشت.
با این حال گیج به نظر میرسید. گویی که برش بهشتی آسیب شدیدی به او وارد کرد بود.
«برش بهشتی! برش بهشتی!»
کانگ جون بلافاصله ضربات بیشتری به او وارد کرد.
اگرچه برای حفاظت از قدرت آشوبش، از استفاده از اراده جنگ خودداری کرد.
اراده جنگ قدرت زیادی داشت اما کانگ جون از اینکه 1000 گوهر هدر داده بود احساس پشیمانی میکرد.
ولی حداقل توانسته بود با این کار ارباب اسکلت را به عقب پرت کند.
پاک! پااک!
دفاع جادویی زره ارباب اسکلت از بین رفت و حملهها به او اصابت کرد.
ججهجهجوک!
جمجمه ارباب اسکلت ترک برداشت.
«کوووه! بعداً حسابتو میرسم.»
کانگ جون مات و مبهوت ماند. تا حالا ندیده بود هیولای سطح اربابی وسط مبارزه فرار کند، آن هم با این سرعت.
«امکان نداره.»
در همین حین، مأموریت 16 روبروی اون ظاهر شد. کانگ جون نمیخواست بهخاطر اینکه حریفش فرار کرده در مأموریت شکست بخورد.
«کیکیکی!»
«کوکوکوک!»
کانگ جون داشت ارباب اسکلت را تعقیب میکرد که اسکلتهای زیادی روبرویش سبز شدند. ارباب اسکلت زیردستانش را خبر کرده بود.
ارباب اسکلت قصد داشت با سرگرم کردن کانگ جون با زیردستانش، تا میتواند از او دور شود.
با این حال، نوری از شمشیر کانگ جون ساطع شد و در همه جهات پخش شد.
فلش! کوااجیک! کواجیجیجیک!
این مهارت مخصوص کانگ جون برای حمله به منطقهای وسیع بود، برش سرکش بهشتی.
تمام جنگجوهای اسکلتی با خاک یکسان شدند.
کانگ جون از روی جسد اسکلتها رد شد و ارباب اسکلت را دنبال کرد.
«وایستا!»
کانگ جون با شمشیرش به سر ارباب اسکلت ضربه زد.
کواجیجیجک!
جمجمه ارباب اسکلت فرو ریخت. بدنش لرزید و روی زمین افتاد.
پسوسوسو.
تمام شد. بدنش تبدیل به دودی سیاه شد و پراکنده شد.
[سطح شما ارتقا یافت.]
[سطح شما ارتقا یافت.]
[10102 گره دریافت شد.]
[157 سنگ ماه کوچک به دست آمد.]
[60 سنگ ماه بزرگ به دست آمد.]
[شما 600 امتیاز دستاورد ماه سرخ دریافت کردید.]
[42 گوهر تاریکی به دست آمد.]
[صندوقچه نقرهای ارباب اسکلت به دست آمد.]
[صندوقچه طلایی ارباب اسکلت به دست آمد.]
[مأموریت 16 به پایان رسید.]
[به عنوان پاداش، تجربه کافی برای ارتقای سطح دریافت میکنید.]
[۱۷۰۰۰ گره به عنوان پاداش داده شد.]
[120 سنگ ماه بزرگ به عنوان پاداش داده شد.]
پیامها پشت سر هم ظاهر میشدند.
البته که بهترین بخشش ارتقای سطح بود.
علاوه بر پاداش مأموریت، سه سطح دریافت کرده بود و به سطح 50 رسیده بود.
حالا با سطح فعلیاش، با کشتن هر ارباب هیولا فقط دو سطح به سطحش اضافه میشد. چون هر بار که به سطح بالاتری میرسید تجربه لازم برای ارتقا به سطح بعدی بیشتر میشد.
خوشبختانه میتوانست از طریق مأموریتها سطحش را افزایش دهد.
تازه فقط افزایش سطح نبود. 600 امتیاز دستاورد ماه سرخ هم دریافت کرده بود که ممکن بود بعداً به سطحش اضافه کند.
جذابیت میدان خونین به همین چیزها بود.
درست همان لحظه بود که...
کانگ جون حس عجیبی پیدا کرد. هاله قدرتمندی داخل بدنش منفجر شد.
«این انرژی دیگه از کجا پیداش شد؟»
در کامل تعجب، انرژی پس از لحظهای خاموش شد.
همان لحظه، پیامی ظاهر شد.
[توانایی جنگی شما به سطح پیشرفته ارتقا یافت.]
[رسیدن به جنگاوری پیشرفته یکی به جذبه شما اضافه کرد.]
[رسیدن به جنگاوری پیشرفته یکی به شانس شما اضافه کرد.]
بعد از رسیدن به سطح 50، توانایی جنگی کانگ جون از سطح متوسط به سطح پیشرفته ارتقا پیدا کرد.
لول 50 (تجربه 00.00%)
[جنگ] پیشرفته
سلامت:6170/6170
انرژی جادوی سیاه:5830/5830
قدرت: 54(+5)
چابکی: 55(+5)
هوش: 51
شانس: 10
جذبه: 18(+4)
به لطف توانایی جنگی پیشرفته، جذبه و شانس کانگ جون هم افزایش یافته بود.
ولی همهاش این نبود.
[کارایی انرژی جادوی سیاه افزایش یافت.]
[انرژی جادوی سیاه لازم برای استفاده از برش بهشتی 20تا کاهش یافت.]
[انرژی جادوی سیاه لازم برای استفاده از برش سرکش بهشتی 40تا کاهش یافت.]
[کارایی قدرت آشوب افزایش یافت.]
[قدرت آشوب لازم برای احیای کلون به 800 امتیاز رسید.]
[قدرت آشوب لازم برای استفاده از اراده جنگ به 800 امتیاز رسید.]
کاهش مصرف انرژی جادوی سیاه به خودی خود دلگرم کننده بود، اما علاوه بر آن، قدرت آشوب مصرفی هم کاهش پیدا کرده بود.
«عالیه!»
با اینکه کانگ جون از کاهش قدرت آشوب مصرفی خیلی استقبال کرد، هنوز هم باید برای استفاده از اراده جنگ 800 قدرت آشوب جمعآوری میکرد.
اراده جنگ هزینه سنگینی داشت و فقط وقتی به کار میآمد که آخرین چاره باشد.
هنوز سیل دستاوردها به پایان نرسیده بود.
با افزایش سطح کانگ جون، سطح سبک شمشیر خون بهشتی هم افزایش پیدا کرد.
این ارتقا مهارت تازهای به کانگ جون آموخت.
[انرژی بهشتی درون جریان شمشیر قرار گرفته است، پس نیازی به ترس از جریان نیست.]
[مهارت جریان بهشتی آموخته شد.]
[جریان بهشتی]
-به همراه شمشیری قوی، حملات جادویی را دفع میکند.
-هر چه هوش بیشتر باشد، قدرت آن بیشتر است.
-میتواند با شمشیر استفاده شود.
-40 انرژی جادوی سیاه مصرف میکند.
-محدودیت: هوش:51
این مهارت مخصوص دفاع از حملات جادویی بود.
بهتر بود که حملات جادویی جا خالی داده شوند گرچه چنین کاری همیشه ممکن نبود.
کانگ جون قبلاً با استفاده ازحفاظ جادویی زره سنگین ارباب غول، حملات جادویی را دفع کرده بود، ولی حالا دیگر نیازی به آن نداشت.
حالا میتوانست با استفاده از جریان بهشتی حملات جادو را دفع کند.
«اولین مهارتیه که وابسته به هوشه.»
اگر هوشش مانند قدرت و چابکیش زیاد بود میتوانست حملات جادویی بیشتری را دفع کند.
الان 51 امتیاز هوش داشت.
خوشبختانه به حداقل هوش لازم برای استفاده از جریان بهشتی رسیده بود.
«این مهارت بهترین دستاورد امروزمه. حتی از افزایش سطح هم بهتره.»
کانگ جون همیشه فکر میکرد حملات جادویی سختترین حملاتند.
ولی حالا دیگر لازم نبود نگران آنها باشد.
«یعنی الان صندوقچههارو باز کنم؟»
از ارباب اسکلت دو صندوقچه به او رسیده بود.
یکی نقرهای و دیگری طلایی.
وقت باز کردن بهترین پاداش رسیده بود.
همان لحظه...
[از آنجایی که به قدرت رزمی پیشرفته رسیدهاید، میتوانید در میدان نبرد خونین پایگاه بسازید.]
[20 جذبه]
[بالهای سطح 4]
[توانایی جنگی پیشرفته]
[فقط پادشاهانی که تمام شرایط بالا را دارند مجاز به ساخت پایگاه در میدان نبرد خونین هستند.]
این دیگر چه بود؟
«پایگاه بسازم؟»
کانگ جون با خواندن توضیحات متوجه شد تقریباً شرایط ساخت پایگاه را دارد.
[اینجا مکان مناسبی برای ساخت پایگاه است.]
[اگر پایگاهی برای نیروهای دفاعی تأسیس کنید، پاداشهای خیلی بیشتری خواهید گرفت.]
[آیا میخواهید پایگاه بسازید؟ بله/خیر]
[برای این کار یک قطعه بعدی نیاز دارید.]
خوشبختانه قطعه بعدی را هم داشت.
همان قطعهای که شیطان سود در آئوک پیدا کرده بود.
«بله!»
با اینکه قطعه بعدی نایاب بود، نمیشد از ساختن پایگاهی که دستاوردها را افزایش میدهد صرف نظر کرد.
علاوه بر این، متحدان هم از آن به عنوان پایگاه استراتژیک استفاده میکردند و همچین چیزی کمک بزرگی برای شکست دادن پادشاه شیطانی دوم بود.
[پادشاه لوکان در حال ساختن یک پایگاه است.1%]
[قطعه بعدی استفاده شد.]
جایی که کانگ جون ایستاده بود با نوری قرمز میدرخشید.
قرار بود چه چیزی آنجا ظاهر شود؟
الماسی نور قرمزی را به همه جهات پخش میکرد.
چو چو چو چو.
حلقه جادویی بزرگی اطراف کانگ جون شروع به شکل گرفتن کرد.
شعاع حلقه جادویی 50 متر بود.
چیزی شبیه حلقه جادویی نیروهای دفاعی بود ولی کوچکتر.
[ساخت پایگاه لوکان تکمیل شد.]
«تموم شد؟»
داخل حلقه جادویی خالی بود و فقط پورتالی کنار الماس وجود داشت.
پیامی فوراً ظاهر شد.
[شما روی میدان نبرد خونین پایگاهی ساختید که تبدیل به پایگاهی استراتژیک برای ارتش نیروهای دفاعی هوامونگ زمین میشود.]
[3000 امتیاز دستاورد ماه سرخ کسب شد.]
کانگ جون از گرفتن 3000 امتیاز دستاورد خوشحال بود، اما آیا ساختن حلقه جادویی واقعاً ارزشش را داشت؟
همان موقع، گروهی از افراد از پورتال بیرون آمدند.
فرمانده اول، بینهایم و فرمانده دوم، مادون.
پس از آن دو، ارتش نیروهای دفاعی هوامونگ داخل شدند.
«اوه! باورم نمیشه!»
بینهایم متعجب بود و با شگفتی به لوکان نگاه میکرد.
«فرمانده لوکان! تو این پایگاهو ساختی؟»
«بله.»
کانگ جون سر تکان داد و بینهایم با صدایی پرهیاهو گفت.
«اگه قدرت پادشاهها زیاد شه میتونن روی میدان نبرد خونین پایگاه بسازن. یه قابلیت ویژهست که فقط به پادشاهها داده میشه. ولی خیلی عجیبه که تونستی به اون سطح برسی.»
«حالا منفعتی هم داره پایگاه ساختن؟»
بینهایم لبخند زد.
«معلومه، عالیه. توی میدان نبرد خونین نمیشه در ابعاد حرکت کرد ولی میشه به پایگاه منتقل شد. همین پایگاه تنهایی یه مرکز استراتژیک میسازه.»
پایگاه کانگ جون تنها مکان روی میدان خونین بود که میتوانستند به آن منتقل شوند.
«با گذشت زمان اینجا محیط مناسبی برای متحدای ما میشه. قدرت رزمی دشمن کم میشه در حالی که قدرت رزمی متحدامون بیشتر میشه. برای همین دشمن دیگه نمیتونه راحت نزدیکمون شه.»
«که اینطور.»
کانگ جون حالا متوجه دلیل واکنش هیجان زده بینهایم شده بود.
پایگاهی که ساخته بود فقط حلقهای دفاعی نبود، پایگاهی بود که میتوانست مقر ارتش نیروهای دفاعی هوامونگ زمین باشد.
بینهایم به اطراف نگاه کرد و گفت.
«به همین خاطر، طبیعیه که پادشاه شیطانی بیاد و این پایگاهو نابود کنه. بوی حمله دشمن میاد.»
«پس قویترش میکنم.»
«لوکان! منتظرم ببینم چه میکنی! میبینم که لشکر دشمن راه افتاده.»
دقیقا همینطور بود.
شمار زیادی از موجودات به سمت پایگاه هجوم آورده بودند.
علاوه بر آن، دو موجود هیولا شکل با شاخهای بزرگ هم در آسمان بودند.
«اینا کین؟»
کانگ جون با دیدن آنها وحشت کرد. به نظر نمیرسیدند به قدرتمندی پادشاه شیطانی دوم کلادیوس باشند، ولی باز هم ظاهر ترسناکی داشتند.
«نکنه فرماندههای برتر پادشاه شیطانی دومن؟»
کانگ جون شنیده بود که پادشاه شیطانی دوم، چهار فرمانده برتر دارد. یکی از آنها مرده بود و فقط سه نفر باقی مانده بودند. حالا هم دو تا از آنها به اینجا آمده بودند.
فرمانده سوم لیگاس در پایگاه بود.
بعد از آمدن هیولاها، از پورتال داخل شد و با تلخی به آنها خیره شد.
«لوکان، کارت عالی بود. اگه امروز بتونیم خوب دفاع کنیم، قدرت پادشاه شیطانی دوم خیلی کم میشه.»
همان لحظه کسی که به نظر میرسید حدوداً چهل ساله باشد ظاهر شد.
فرماندههای دیگر، از جمله بینهایم، با دیدنش تعظیم کردند.
او کسی نبود جز فرمانده دوازدهم، رینکار.
کانگ جون با دیدن رینکار نفس راحتی کشید.
رینکار قویترین فرمانده هوامونگ زمین بود. برای همین اگر پادشاه شیطانی دوم حمله میکرد به راحتی از آنها دفاع میکرد.
رینکار فریاد زد.
«با توجه به اتفاق فوقالعادهای که امروز افتاد، تعادل ما و پادشاه شیطانی به هم خورد. البته به نفع جبههی ماست. بنابرین امروز هر اتفاقی هم که بیفته توی پایگاه لوکان به دفاع ادامه میدیم.»
«بله.»
تمام مأموریتهای میدان نبرد خونین به حالت تعلیق درآمدند و دستور حفاظت از پایگاه لوکان صادر شد.
آگنوس و باقی پادشاهان وارد پورتال شدند و به اطراف نگاه کردند.
سپس رینکار به سمت کانگ جون برگشت.
کتابهای تصادفی

