فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

پروفسور کال

قسمت: 9

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

بخش9

《چشمه‌ای از تاریخ کهن》

به محض شنیدن حرف‌های پروفسور، چشمان رایان از تعجب باز شده و برای چند لحظه در شک فرو می‌رود. او اصلاً نمی‌توانست حرف‌های پروفسور را باور کند، یعنی نمی‌خواست که باور کند! یک افسونگر سیاه؟ کسانی که نماینده‌ی شیاطین و نماد پلیدی در دنیا هستند؟! در این چند صد سال گذشته هیچ نشانه یا خبری از افسونگران سیاه در آمین نبوده... نه به این خاطر که چنین افرادی در پایتخت وجود نداشته‌اند، بلکه به این خاطر که به محض کشف شدنشان، به قتل می‌رسند...!

«ای-این غیر ممکنه!! من یه افسونگر سیاه نیستم... باید اشتباهی رخ داده باشه! من حتی آزارم به یه مورچه هم نمی‌رسه!»

رایان بیشتر از اینکه سعی داشته باشد با پروفسور صحبت کند، سعی دارد با حرف‌هایش خودش را قانع کند.

پروفسور کال باردیگر از خود خنده‌ای سر داده و با جدیّت این سوال را از پسرک می‌پرسد:

«آخه کی گفته که افسونگران سیاه آدمای بدی هستن؟»

رایان که انتظار پرسیده شدن چنین سوالی را نداشت، فقط به پروفسور خیره می‌شود.

خب معلومه که همه افسونگران سیاه افراد بد و شیطانی هستند! اون‌ها آدم بده‌های تمامی داستان‌های شبانه‌ای هستند که مادران برای بچه‌هایشان تعریف می‌کنند!... 'اگه بد رفتاری کنی و شب‌ها زود به تختت نری، افسونگران سیاه با ارتش مردگانشون سراغت میان!...'

باید دلیلی پشت‌سر این داستان‌ها باشه، مگه نه؟

پروفسور دستی بر شانه رایان گذاشته و گفت:«ببین پسرجون، جادو نه چیزی شیطانیِ و نه چیزی مقدس... جادو فقط یک ابزاره که همیشه منتظر می‌نشینه تا کسی از اون استفاده کنه. به نظرت اگه یک جادوگر از جادوی آتش برای کشتن یک نفر استفاده کنه، جرمش به سنگینی کسی هست که از جادوی سیاه استفاده می‌کنه؟ معلومه که نه! اصلاً بگو ببینم، اگه یک هیولا بچه‌ای رو از روی گرسنگی به قتل برسونه و اون رو بخوره، اون موجود یک موجود شیطانی محسوب میشه؟ اصلاً به نظرت کی فرق بین خوب و بد رو مشخص می‌کنه؟ این جامعه‌ست که به چنین چیز‌هایی معنی میده. بعضی وقت‌ها جامعه به افراد اجازه قتل‌عام کردن مردمی رو میده که عقاید و مذهبشون با اکثریت فرق می‌کنه! اون موقع کی آدم خوبه‌ست و کی آدم بده؟!...»

با این حال، کال هنوز شَک و تردید را در چهره پسرک می‌بیند. پس او دست خود را از شانه رایان برداشته و عصایش را که در تمام این مدت صاف بر زمین ایستاده بود، بار دیگر در دست می‌گیرد. او با بر زبان آوردن وِردی جادویی، دروازه‌‌ی سیاه را باز می‌کند. تندبادی شروع به خارج شدن از دروازه کرده و ردای کال را همراه با موهای پسرک به حرکت در می‌آورد. درست قبل از آنکه کال وارد دروازه شود به رایان می‌گوید:«اگه دوست داشته باشی، من می‌تونم راه و رسم این جادو رو بهت یاد بدم، اما باید از این تصمیمت مطمئن باشی... در هر صورت تصمیمت رو تا آخر هفته دیگه بهم اطلاع بده. هر تصمیمی که بگیری من بهت کمک می‌کنم تا میدان جادوت رو مخفی کنی... مطمعناً این میدان جادوی سیاهت، توی مراسم تعیین عناصری که بعداً قراره در اون شرکت کنی برات دردسرساز می‌شه.»

با گفتن این کلمات، کال وارد دروازه شده و از جلوی چشمان بهت‌زده رایان ناپدید می‌شود. رایان باید درباره خیلی چیزها فکر کند و تصمیم بگیرد. یعنی او باید به سراغ افسون سیاه برود و آن را یاد بگیرد یا اینکه کاملاً جادو را فراموش کرده و از آکادمی خارج شود؟ اصلاً چرا پروفسور به او چنین پیشنهادی داده؟ یعنی او هم مانند رایان یک افسونگر جادوی سیاه است؟!... حالا او باید چه کند؟...

... ... ...

کال به اتاق کاملاً امن خود بازگشته و دروازه را پشت‌سرش می‌بندد. این اتاقی که مدیر در اختیار او گذاشته، یکی از اتاق‌های دیگر دبیران بوده که در کنار خوابگاه دانش‌آموزان واقع شده است. این اتاق مناسبی است همراه با: فضای کافی، یک اتاق خواب، سرویس بهداشتی، یک آشپزخانه و یک میز مطالعه با وسایل آزمایشی در کنار آن. فضایی که به او داده شده در مقایسه با آزمایشگاه زیرزمینی کال هیچ است، اما با این حال به کمک تمامی جادوهای محافظتی که کال، از قبل در این اتاق نصب کرده، می‌تواند خیلی راحت و به دور از چشمان کنجکاوِ دیگران به کارهای خصوصی خود رسیدگی کند.

امنیت این اتاق فوق‌العاده بالاست و حتی یک مگس هم بدون اطلاع او در اینجا پرواز نمی‌کند، ولی با این حال کال ابداً وسایل مهم خود در این مکان رها نمی‌کند. او همه مواد و لوازم مهم و حیاتی را در انگشترش، تمام مدت به همراه دارد. با اینکه او به قدرت و توانایی‌هایش در مبارزه و جادو اطمینان کامل دارد، ولی اصلاً دلش نمی‌خواهد کسی به ماهیت واقعی او پی‌ببرد.

در کتاب‌های تاریخ کهنی که اِلف گفته بود در پشت گاوصندوق نگهداری می‌شوند، تاریخی دروغین ثبت شده. این کتابی که اکنون در دستان کال است ادعا می‌کند که، این پادشاه مردگان بود که جنگ با انسان‌ها را آغاز کرد... ادعایی که اساساً دروغ است! در این کتاب گفته شده ...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب پروفسور کال را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی