فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

پروفسور کال

قسمت: 17

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

بخش 17 «فریاد زدن و بد و بیراه گفتن»

«واقعاً حضور خودم رو مهم نمی‌دونم. مطمئنم بدون من هم می‌تونی از پس این موضوع بر بیای‌.» پروفسور کال، دست به سینه، خطاب به دین، بلندبلند غر می‌زند.

کال و دین ‌در حالی که هردو در کالسکه‌ای تجملاتی نشسته‌اند، در خیابان اصلی شهر، در حال حرکت به سمت قصر شاهی هستند. قصر شاهی در میانه شهر خودنمایی می‌کند. قصری با دیوارهایی به ارتفاع بیست ‌متر، و برجک و باروهایی بلند به ارتفاع چهل متر که کمانداران را در خود جای داده‌اند. در حال حاضر، پل محرک چوبی بر روی خندق اطراف قصر پایین آمده تا به کالسکه اجازه ورود به حیاط قصر را بدهد.

با گذر از دیوارهای بلند قصر و خندق‌های عمیق اطراف آن، کالسکه وارد حیاط بزرگ قصر می‌شود؛ حیاطی که بیشتر شبیه به یک باغ است تا یک حیاط! صدها باغبان، مشغول رسیدگی به گل و گیاهان اطراف قصرند. درختان و بوته‌های زیبا و سبز که به شکل حیوانات و هیولاهای مختلف چیده شده‌اند، به چشم می‌خورند؛ یکی از درختان به شکل اسب تک‌شاخ چیده شده، یکی به شکل اژدها، یکی...

چند ده متر جلوتر از باغ باشکوه قصر، کاخ اصلی قرار دارد. کاخی که اعضای خاندان سلطنتی در آن با یکدیگر رفت و آمد می‌کنند و در آن جاست که با نمایندگان و سفیران خارجه سرزمین‌های همسایه ملاقات می‌شود. کمی عقب‌تر از کاخ اصلی، اقامتگاه سلطنتی واقع شده. این اقامتگاه، عمارتی است بزرگ اما کوچک‌تر از کاخ اصلی که محل استراحت شاه و ملکه و فرزندان آن‌هاست. این اقامتگاه، یکی از امن‌ترین نقاط سرزمین پادشاهی است..

«ترجیح می‌دم در این باره، هیچ ریسکی رو به جون نخرم. از اون گذشته، من به مهارت‌هات اعتماد کامل دارم.» دین پاسخ غر زدن‌های کال را می‌دهد.

«اوه واقعاً؟! از کجا معلوم، شاید از همون اول، قصدم نزدیک شدن به پادشاه و ملکه بوده! شاید قصدم به قتل رسوندن اون‌ها باشه!» کال درحالی که دستان خود را باز کرده، مبالغه می‌کند.

«اگه اینطور باشه، اون وقته که هر دوی ما، باید خودمون رو مرده فرض کنیم...» دین با چهره‌ای کاملاً جدی پاسخ می‌دهد.

پروفسور کال، حتی ذره‌ای به حرف‌های دین اهمیت نمی‌دهد. او شک دارد که پادشاه بخواهد کسانی را که قصد دارند پسرش را نجات دهند، آسیبی برساند؛ حتی اگر در نجات زندگی او موفق نشوند. با این حال، داستان‌هایی درباره بعضی از پادشاهان بی‌رحم سرزمین‌های همسایه شنیده... شاید واقعاً پادشاه بخواهد بعداً آنان را گردن بزند! در هر صورت، هیچ یک از این‌ها اهمیت ندارند؛ اگر پادشاه می‌خواهد نقش یک فرمانروای غاصب را بازی کند، کال خوشحال می‌شود با او هم بازی شود!

دین، حالات و رفتارهای کال را درک نمی‌کند. او فقط با شنیدن حرف‌های کال، سر خود را تکان داده و از پنجره کالسکه به خیابان‌های شهر نگاه می‌کند. ده‌ها شوالیه، اطراف کالسکه را محاصره کرده و عابرین رو از سر راه کالسکه دور می‌کنند. آن‌ها فاصله‌ای با قصر ندارد؛ مطمعناً پنج دقیقه دیگر به قصر می‌رسند.‌ طبق گفته‌های مباشر، شاهزاده نیز تا سه ساعت دیگر به قصر می‌رسد. آن‌ها قرار است از این زمان برای انجام آمادگی‌های لازم استفاده کنند. اسب‌های سفید، نفس‌نفس‌زنان درحال کشیدن کالسکه فوق‌العاده سنگین هستند. وقتی که بالاخره از دروازه قصر رد شده و وارد باغ می‌شوند، کالسکه‌چی افسار آنان را محکم کشیده و وادار به ایستادن می‌کند. یکی از شوالیه‌ها که زره‌ای طلایی و سنگین بر تن دارد، به طرف کالسکه رفته و درب آن را برای پروفسور کال و دین باز می‌کند.

«لطف کنید همراه من بیاید.» یک پیشخدمت خانم زیبا از پشت‌ سر شوالیه به جلو آمده و از دو جادوگر می‌خواهد تا آنان را به داخل قصر راهنمایی کند.

پیشخدمت جادوگران را به اتاقی در اقامتگاه سلطنتی همراهی می‌کند. درون اتاق، چندین پیشخدمت با نهایت سرعت، در حال آماده‌سازی تخت شاهزاده و آماده‌کردن آب و پارچه‌‌های تمیز هستند. درون اتاق، حضور جادوگر خاندان سلطنتی به چشم می‌خورد. او مردی است با صورتی سالخورده، اما با قامتی راست و بدنی به جوانی یک مرد بیست و چند ساله. موهای او به رنگ‌های سفید و خاکستری است؛ با آنکه او بر صورت خود چروک‌های یک مرد شصت‌ساله را دارد، اما سریع‌تر از پیشخدمت‌های اطراف درحال آماده‌سازی وسایل مورد نیاز است!

بدون هیچ مقدمه و معرفی، کال به جلو رفته و شروع به بازخواست کردن جادوگر خاندان سلطنتی می‌کند: «هر چیزی که درباره بیماری...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب پروفسور کال را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی