فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

پروفسور کال

قسمت: 18

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

بخش 18 «عشق مادری»

«عه، فکر کنم یکم جمله‌بندیم بد بود...» پروفسور با گفتن آن حرف، می‌بیند که رنگ از رخسار ملکه محو می‌شود.

«این طلسم بدون شک باعث مرگ میشه، اگه، متوجه نشیم چجور طلسمیه.» پروفسور جمله خود را کامل می‌کند.

«و دقیقاً از کجا قراره بفهمیم که چجور طلسمی هستش؟ خودت خوب می‌دونی که تعداد طلسم‌ها خیلی‌خیلی زیاده. اصلا از کجا معلوم که واقعا یه طلسمه؟!» دین نمی‌داند که کال دقیقاً طبق چه استدلالی به این نتیجه رسیده است.

طلسم‌های جادویی از زمان کهن تا به امروز وجود داشته‌اند؛ از زمانی که جادو در این دنیا به وجود آمد. استفاده از طلسم، دانشی از زیر شاخه‌های جادوی سیاه است. تعداد طلسم‌هایی که در طول تاریخ به وجود آمده‌اند، از تعداد ستاره‌های داخل آسمان بیشتر است! این طلسم‌ها، انواع مختلفی دارند؛ از طلسم بدشانسی گرفته تا طلسمی که تمامی ارگان‌های داخل بدن فرد را ذوب می‌کند، در حالی که فرد طلسم شده زنده مانده و زجر می‌کشد.

در زمان‌های قدیم، معمولاً جادوگران به افسونگرانی که در طلسم‌ها تخصص داشتند، به چشم یک وکیل در دنیای جادو و جادوگری نگاه می‌کردند. چرا که بیشتر این افسونگران برای تنظیم قراردادها و تعهدهای مهم به کار گرفته می‌شدند؛ برای مثال، اگر یک افسونگر که به جادوی طلسم مسلط است، قراردادی برای تاجران تنظیم کند، اگر تاجری طبق آن قرار داد عمل نمی‌کرد، نفرین می‌شد. البته، این تنها یک چشمه از کارهایی است که یک طلسم‌کننده به آن تواناست.

امروزه، به دلیل آنکه جادوی طلسم جزء جادوهای ممنوعه تلقی شده، دیگر هیچ جادوگری در هیچ پادشاهی یافت نمی‌شود که به چنین هنری تسلط داشته باشد. اگر کسی تحت تاثیر طلسم یا نفرینی قرار بگیرد، می‌توان گفت که غیرممکن است که به توان کسی را یافت که در خنثی کردن آن طلسم توانا باشد.

ملکه آمین با چشمانی پر از یاس و ناامیدی به دو جادوگری می‌نگرد که سخت درحال بحث و مناظره‌اند. او چیزی از جادو نمی‌داند و متوجه وخامت ماجرا نیست؛ تنها چیزی که می‌داند آن است که باید هر طور شده، پسرش را نجات دهد... به هر قیمیتی که شده!

«برام مهم نیست که قراره چیکار‌ کنی، فقط نجاتش بده.» ملکه با لحنی ملتمسانه با کال صحبت می‌کند. چیزی نمانده که ملکه به زانوهای خود بیوفتد!

قبل از آنکه ملکه بخواهد خودش را پایین‌تر بیاورد، رجینالد سریعاً ملکه را در آغوش گرفته و او را بر روی تخت به کنار پسرش باز می‌گرداند. «سرورم، قبل از هر چیزی، باید بفهمیم این طلسم چه نوع طلسمی هستش.» رجینالد با لحنی امیدوارانه با ملکه صحبت می‌کند.

سپس جادوگر به پیشخدمتان دستور می‌دهد تا لباس‌های شاهزاده را در آورده و او را لخت کنند. ملکه از این دستور رجینالد کمی گیج شده. «یکی از معمول‌ترین نشانه‌های طلسم، نمادهاییه که طلسم روی بدن قربانی جا می‌ذاره. متاسفانه این نمادها ممکنه روی هر قسمتی از بدن شاهزاده نمایان شده باشن و همینطور ممکنه که اون‌ها با کبودی‌ها یا زخم‌هایی که شاهزاده در طول سفر برداشتن، اشتباه گرفته بشن.» همانطور که رجینالد به ملکه توضیح می‌دهد، پیشخدمتان تمامی لباس‌های شاهزاده را از تن او در آوردند.

پروفسور کال، یک نیشخند تمسخرآمیز بر لب می‌آورد. یک جادوگر به سن و سال رجینالد باید درباره هر زیرشاخه جادو چیزهایی را بداند. یک جادوگر توانا، همیشه باید از علوم مختلف اطلاعاتی داشته باشد؛ چرا که شاید روزی به دردش بخورد. رجینالد باید بداند که بعضی از طلسم‌ها خنثی‌نشدنی هستند؛ حالا هرچقدر هم که برای از بین بردن آن طلسم تلاش شود...

«نباید وقت رو تلف کنیم، باید توی کارمون سریع باشیم.» با گفتن این حرف، کال از کنار جادوگر خانواده عبور کرده و به کنار شاهزاده می‌رود.

رجینالد از روی عصبانیت آی سر داده و سپس به کال و دین ملحق می‌شود. این سه جادوگر شروع به بررسی بدن شاهزاده می‌کنند؛ سانت‌ به‌ سانت بدن او، از لا به ‌لای انگشتان پاهای او گرفته تا پشت گوش‌هایش را بررسی کردند، اما چیزی پیدا نکردند. رجینالد و دین، ناامید از پیدا کردن هیچ نشانه‌ای، چند قدمی عقب رفته و در فکر فرو می‌روند. پروفسور کال، از طرف دیگر، از بررسی دست نکشیده و به یک تیغه‌ی تیزِ آزمایشگاهی از داخل انگشتر خود ظاهر می‌کند.

«چیکار می‌خوای بکنی؟!» دین پتی‌کت با تعجب سوال می‌کند.

« همه قسمت‌های بدنش رو گشتیم، به غیر از پوست سر...» با گفتن این حرف، پروفسور کال مشغول تراشیدن مو‌های شاهزاده می‌شود.

شاهزاده الکساندر از نعمت موهای زیبا و طلایی برخوردار است، درست مثل مادرش. سال‌های زیادی طول کشید تا توانست موهای خود را این چنین بلند کند؛ اما حالا هنوز چند دقیقه نشده که نیمی از سر او تراشیده شده!

درست در پس سر او، در سمت چپ، یک لکه سیاه دیده می‌شود؛ انگار که آن یک لکه، ماه‌گرفتگی مادرزادی است. این لکه سیاه به شکل یک قلب است؛ شکلی که باعث تعجب همگی شده. بعد از یک گفت و گوی مختصر با ملکه، سه جادوگر قانع می‌شوند که این‌ لکه بدون شک، همان نما...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب پروفسور کال را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی