فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

پروفسور کال

قسمت: 22

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

بخش22

《نقشه عوض شده》

پرندگان در حال آواز خواندن‌اند و سنجاب‌ها در حال بازیگوشی. پروفسور همانطور که پیپ می‌کشد، با چشمان سبزش به تماشای منظره‌ی باغِ رو به روی خود نشسته است.

هنوز یک ساعت از طلوع خورشید نگذشته، اما با این حال افراد داخل قصر خیلی وقت است که مشغول به کار شده‌اند. باغبانان مشغول به هرس کردن درختان شده و آشپزها هم شروع به آماده کردن صبحانه برای اعضای خانواده سلطنتی کرده‌اند.

بعد از یک در زدنِ آرام، پیشخدمتی وارد اتاق پروفسور شده و به او اطلاع می‌دهد که صبحانه در حال سرو شدن است. پروفسور، بعد از آنکه با احترام درخواست خوردن صبحانه را رد می‌کند، از پیشخدمت می‌خواهد تا فقط وقتی دوباره مزاحم او شود، که قرار است مراسم آغاز شود. کال هیچ نیازی به غذا خوردن ندارد. او توانایی غذا خوردن و چشیدن طعم غذاها را دارد، اما این‌کار را وقت تلف کردن می‌داند. به جای صبحانه خوردن، کال باری دیگر کتاب طلسم‌ها را از انگشتر بیرون آورده و خود را بیشتر با انجام مراسم انتقال طلسم، آشنا می‌کند.

... ... ...

لارا همانطور که وارد کلاس می‌شود، از بن سوال می‌کند:«پس رایان کجاست؟»

بن چشمانش را به دخترک زیبارویِ مشکین مو دوخته و سپس پاسخ می‌دهد:«آااا، اون امروز مریضه! وقتی که بیدار شد، قیافش حسابی داغون بود. گفت که می‌خواد امروز رو توی تخت بمونه.»

بنجامین امروز صبح با دیدن چهره رایان حسابی شوکه شد. چهره رایان مانند گچ سفید بود و به گفته او، استخوان‌هایش آنچنان درد می‌کنند که گویا یک کالسکه از رویش رد شده است. به چشمان بن، رایان کمی لاغرتر شده، ولی بن به خوبی می‌داند که یک شبه کسی نمی‌تواند اینقدر وزن کم کند... بن به رایان اصرار کرد که سری به درمانگاه آکادمی بزند، اما رایان این حرف او را رد کرده و گفت که کمی استراحت، حال او را بهتر می‌کند.

بن با اکراه به حرف رایان گوش داده و او را در تخت خود تنها گذاشت. امروز بدون حضور رایان، باید روز حوصله‌ سربری باشد. رایان بسیار خوش شانس است که با بن همکلاس است، چرا که بعداً می‌تواند سر مشق‌های کلاس امروز را از او بگیرد.

با شنیدن این حرف چهره لارا کمی تغییر می‌کند.

«بیماری اون، مسری که نیست؟! من اصلاً نباید مریض بشم!»

بن تنها با تکان دادن شانه‌اش پاسخ می‌دهد و سپس بر صندلی خود می‌نشیند. بچه‌های کلاس صبورانه منتظراند تا که ساعت هشت شود و پروفسور کال کلاس را آغاز کند. بعد گذشت چند دقیقه، عقربه ساعت هشت را نشان می‌دهد، اما خبری از پروفسور کال نیست.

همه اعضای کلاس با تعجب به همدیگر خیره می‌شوند. با اینکه پروفسور کال تنها فقط چند جلسه با آنان کلاس داشته، اما تا به حال هیچ وقت دیر نکرده.

بعد از گذشت چند دقیقه، دانش‌آموزان با یکدیگر شروع به صحبت می‌کنند.

درست موقعی که چند تن از دانش‌آموزان درباره ترک کلاس حرف می‌زنند، یک خانم درب کلاس را گشوده و وارد کلاس می‌شود. او یک خانم جوان با یونیفرم پروفسورها است؛ مثل اینکه او لباس خود را با عجله پوشیده، چرا که هنوز چندتا از دکمه‌های آن، باز هستند. موهای خرمایی رنگ او ژولیده است و قسمتی از عینک ته استکانی او را هم پوشانده‌اند.

بعد از یک ورودِ عجولانه، پروفسور یک ‌نگاه اجمالی به کلاس انداخته و سپس خطاب به دانش‌آموزان می‌گوید:

«سلام به همگی. من پروفسور ترات هستم؛ پروفسو جایگزین شما.»

لارا، دستانش را بالا برده و بعد از اینکه پروفسور ترات سر خود را بالا و پایین می‌برد، می‌پرسد:«پس پروفسور‌کال کجا هستند؟»

«تنها چیزی که می‌دونم اینه که پروفسور کال و پروفسور دین درحال رسیدگی به یک مسئله خیلی مهمی هستند. ایشون اگه اشتباه نکنم تا فردا، سر کارشون بر می‌گردند.»

پروفسور ترات کمی صبر کرده تا به سوال‌های بقیه دانش‌آموزان، پاسخ دهد. وقتی که می‌بیند، دیگر کسی سوالی ندارد، خطاب به بچه‌ها می‌گوید کتاب‌هایشان را باز کرده و مطالبی که تاحالا پروفسور کال به آنان آموزش داده را مرور کنند.

پروفسور ترات اصلاً وقت این را نداشته تا برای کلاس امروز، موضوع تدریسی پیدا کند؛ نه پروفسور دین و نه پروفسور کال، هیچکدام زودتر او را از رفتنشان مطلع نکرده بودند، پس او مجبور است کلاس امروز را هر طور که می‌تواند اداره کند. ترات چندان در درست کردن معجون مهارت ندارد، اما اگر هم می‌خواست معجونی را آموزش دهد، از آنجایی که هیچ وسیله آزمایشگاهی در کلاس وجود نداشت، قادر به انجام اینکار نبود.

... ... ...

در یکی از اتاق‌های کوچک قصر، بر روی کف اتاق یک حلقه جادو، نقاشی شده است. اشکال هندسی مختلف و نوشته‌های جادویی نوشته شده‌ی روی زمین، همگی یک شکل قلب را به نمایش گذاش...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب پروفسور کال را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی