فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

پروفسور کال

قسمت: 23

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

بخش23

《یک پیشنهاد》

دین پتی‌کُت به به کال خیره می‌شود که از درون جادوی دروازه به بیرون می‌آید:«کار‌انجام شد؟»

دین از اینکه پروفسور کال اینگونه وارد دفتر او شده، اصلا تعجب نکرده است؛ هرچه نباشد، درست همان موقعی که پروفسور کال نیت صحبت با دین را داشت، مسئله خانواده سلطنتی پیش آمد و همه گفت‌وگوها و کارهای دین را به عقب انداخت.

با اینکه زمان زیادی از همکاری پروفسور کال، با آکادمی نگذشته، اما دین به این رفتارهای پروفسور کاملاً عادت کرده است.

کال دروازه جادویی را پشت‌سر خود بسته و روی صندلی رو به روی دین می‌نشیند:«البته که انجام شد.»

کال با لحنی عادی و بی‌اعتنا صحبت می‌کند:«تازه، قراره یک پادشاه جدید هم داشته باشیم.»

دین در کمال تعجب فریاد می‌زند:«تو الان چی گفتی؟؟!!!»

«اوه آره، این حرکت پادشاه خیلی تحسین بر انگیز بود... باید بودی و می‌دیدی.»

«ولی ملکه... من فکر کردم اونه که...»

«نه... پادشاه همون اول پاش رو توی یک کفش کرد و خواست که اون به جای ملکه، خودش رو فدا کنه؛ به غیر از این مسئله، بقیه جزئیات مراسم همونطور که برنامه ریختیم پیش رفت.»

با گفتن این حرف، پروفسور کال سعی دارد دین را از فکر و خیال خارج کند.

این مسئله که پادشاه خودش را فدا کرده، یک موضوع بسیار مهم هست. دین نمی‌تواند این موضوع را هضم کند...

پادشاه آمین کسی بود که نه تنها مورد عشق و علاقه‌ی مردم بوده، بلکه کسی بود که صلح و پیشرفت را به این سرزمین آورد. حالا با مرگ پادشاه، دین نمیداند قرار است چه بلایی سر پادشاهی بیاد. او شاهزاده اول را به خوبی نمیشناسد؛ دین فقط دعا می‌کند که شاهزاده اول درست مثل پدرش یک انسان درست کار باشد...

کال با دیدن صورت بهت‌زده‌ی دین، از این موقعیت استفاده کرده و می‌گوید:«ما الان داریم وارد یک زمانه عجیب میشیم؛ مطمئناً خطرات و تهدیدات بسیاری خودشون رو به زودی نشون میدن... اصلاً همین که شاهزاده اول طلسم شد، یک نمونه از این تهدیدها هستش! به همین خاطر هم من می‌خوام به دانش‌آموزان جادوی واقعی رو یاد بدم، نه فقط تئوری‌ها و فلسفه‌های جادو‌.»

دین خود را به آرامی از فکر و خیالاتش خارج می‌کند:«...منظورت چیه؟»

کال همانطور که دلایل خود را بیان می‌کند، انگشتان دستش را هم یکی یکی نشان می‌دهد:«دارم درباره استفاده عملی از جادو صحبت می‌کنم؛ اینکه چطور از هر افسون به درستی استفاده بشه، اینکه چطور دانش‌آموزان به خوبی از خودشون دفاع کنند، اینکه چطور مشکلات رو به درستی از سر راه بردارند. بهترین زمان انجام این‌کار، الان هست که هنوز اون‌ها جوان و انعطاف‌پذیر هستند...»

دین با گفتن این حرف، عدم رضایت خود را نشان می‌دهد:«اصلاً مگه چقدر خطر می‌تونه در کمین بچه‌ها باشه؟ ما الان نه در جنگی هستیم و نه آنچنان هیولایی در طبیعت پخشه...»

«آهان، صحیح... خب، دقیقاً همین دیروز؛ یک گروه از بچه‌ها به داخل جنگل اطراف آکادمی رفتند و یک گروه از گرگ‌های خاکستری به اون‌ها حمله‌ور شدند. حالا به نظرت این خطر جدی نیست؟!»

کال همانطو که این حرف را می‌زند، مستقیماً به چشم‌های دین خیره می‌شود.

دین پتی‌کت با شنیدن این حرف، حیرت‌زده از پشت میز خود بلند می‌شود:«گرگ‌های خاکستری؟!! چرا من الان دارم درباره‌اش می‌شنوم؟! بچه‌ها حالشون خوبه؟! اصلاً تو چطوری از این موضوع خبر داری؟!»

پروفسور‌کال سعی می‌کند زیاد روی نقش خود، در نجات بچه‌ها تاکید نکند:«نگران نباش، همشون حالشون خوبه؛ فقط یکی از بچه‌ها توی شوک فرو رفته بود. اون‌ بچه‌ها به جای اینکه از خودشون دفاع کنند، مثل لاک پشت خودشون رو جمع کرده بودند و آماده مرگشون بودند! راستش این حرکتشون فقط مایه‌ی آبرو ریزی بود...»

رنگ از صورت دین پریده. صحنه‌ی دانش‌آموزان مرده و خانواده‌های خشمگین در ذهن او تداعی می‌شود. از حدود دویست‌ سال پیش تاک...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب پروفسور کال را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی