پروفسور کال
قسمت: 29
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
بخش29
《نمره قبولی》
+《گندش بزنن!》
رایان زیر لب بد و بیراه میگوید.
خب، او حق دارد. او الان در وضعیتی اسفناک قرار گرفته است. پشتسر او دریاچهای با ابهایی به سردی یخ قرار داشته و رو به روی او پنج زامبی تحت فرمان او قرار دارند؛ این پنج زامبی تنها مانع بین او و ارتش گابلینی است که قصد جان او را دارد.
حالا واقعاً به این تعداد گابلین یک ارتش گفته میشود؟... رایان باورش نمیشود که در چنین موقعیتی دارد به چنین چیزی فکر میکند...!
رایان وقتی که بالاخره به خود میاید، موقعیت خود را بررسی میکند. او در مقابل تقریباً بیتس گابلین خونخوار قرار گرفته است. انهایی که جلوتر از بقیه حرکت میکنند، از بقیه هیکلی بزرگتر و قویتر داشته و چماغهایی با خود حمل میکنند. درست پشتسر انها، گابلینهایی با اندازه متوسط قرار داشته که با خود تیر و کمان حمل میکنند.
آخر اینگابلینها چطور به تیر و کمان دسترسی پیدا کردهاند؟! این جنگل، یک جنگل قارچ است، نه درخت!
رایان دوباره مشغول چنین افکاری میشود که ناگهان تیرهایی به سمت او شلیک میشوند. تیرها همگی در بدن زامبی که شمشیر بلند دارد فرو رفته و رایان در پشتسر او پناه میگیرد.
رایان سریعاً به چهار زامبی دیگر خود دستور پیشروی داده و از آنها میخواهد تا که جلوی گابلینهای بزرگتر را بگیرند. سپس او در پشتسر یکی از زامبیهای خود که نقش دیوار دفاعی برای او دارد، پناه گرفته و سپس کتاب مردگان خود را از انگشترش بیرون آورده و با شدت و تندی تمام شروع به ورق زدن آن میکند.
چهار زامبی با سرعت تمام به سمت ارتش گابلینها حملهور میشوند. هر کسی به این چهار زامبی نگاه کند، اصلاً متوجه نمیشود که آنها مردهاند، از بس که حرکات آنان سریع و روان است! پروفسورکال به رایان گفته بود که اگر هرچه سریعتر جنازهای را زنده کند، ماهیچههای او نیز روانتر بوده و حرکات بهتری از خود نشان خواهند داد.
یکیاز زامبیها به طرف یکی ازگابلینهای بزرگتر رفته و شمشیرش را بر سر او فرود میاورد. گابلین بزرگتر به راحتی ضربه شمشیر را با چماغش متوقف کرده و سپس چماغش را دو دستی نگه میداد. او فکر میکند که این مهاجم شمشیر خود را رها نخوهد کرد، اما کاملاً در اشتباه است! زامبی که متوجه میشود شمشیرش در چماغ چوبی اینگابلین گیر کرده، خیلی راحت ان را رها کروه و با چنگ و دندان به جان گابلین میافتد. گابلین گه کاملاً غافلگیر شده، وقت انجام هیچ واکنشی را نداشته و بدن او زیر دندانهای زامبی پاره پاره میشود.
در همین حین، سه زامبی دیگر نیز مشغول مبارزهاند. آنها برخلاف دوست خود، شمشیری نداشته و تنها یک خنجر ساده دارند. همین باعث شده تا که حرکاتشان سریعتر و بهتر از دوست شمشیر به دستشان باشد. آنها بدون هیچ معطلی خود را به میان دشمن انداخته و خنجرهای خود را بر بدن گابلینها فرو میبرند. تنها بدیِ داشتن یک گروهِ زامبی ان است که آنها آنقدر احمق هستند که نمیتوانند از سادهترین تاکتیکهای نبرد استفاده کنند. آنها حتی بلد نیستند ضربههایی که به سمتشان میآید را دفع کنند! آمها فقط زخمهایی که به آنان وارد میشود را نادیده گرفته و به نبرد ادامه میدهند.
حال از چهار زامبی، تنها سهتا از آنان باقی ماندهاند. یکی از انان یک پایش را از دست داده و سر دیگری نیز کاملاً خرد شده است! خوشبختانه آسیب چندانی به سر او وارد نشده و زامبی هنوز سرپا ایستاده است. زامبی سوم از همه سالمتر است! او خود را در میانه نیروهای دشمن انداخته و در میانه آنان حسابی مشغول شلوغ کاری است؛ او سعی دارد خود را به کمانداران برساند.
در همین لحظه، رایان با سرعت تمام درحال گشتن در میانه صفحات کتاب خود است. زا...
کتابهای تصادفی



