فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

پروفسور کال

قسمت: 41

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

فصل ۴۱: «اخبار»

سیلوس که بالای دیوارهای سنگی ایستاده بود، به جنگل زیر پایش خیره شده بود. نسیم خنکی وزید و موهای نقره‌ایش در باد بال زد. جایی که او ایستاده بود آفتابی بود، اما می‌توانست ابرهای بارانی تیره را در افق‌های دوردست‌ ببیند. صدای چکش و اره از پشت سرش شنیده می‌شد، زنان و مردانی که قلاده‌های آهنی به گردن داشتند، در داخل حیاط مشغول کار بودند.

سیلوس موفق شده بود یک شهر متوسط ​​پیدا کند که با گاری حدود سه روز از جایی که او در آن بود فاصله داشت. پس از قرارداد با آهنگری برای تولید ابزار مورد نیاز، او به دنبال نیروی انسانی رفت. برده‌داری به اندازه گذشته محبوب نبود، اما اگر می‌دانستید کجا را جستجو کنید، هنوز مکآن‌هایی وجود داشتند که آن‌ها را می‌فروختند.

هنگامی که همه چیز حل شد، او تمام ابزارها را داخل حلقه ذخیره خود جمع کرد و سپس پنجاه برده خود را به سمت استحکامات مخفی بازگرداند. کاملاً مطمئن شد که هیچ کس او را تعقیب نمی کند و از جادوی پنهان‌کاری روی خود و بردگانش استفاده کرد. بازگشت کمی بیش از پنج روز طول کشید، اما به غیر از آن، همه چیز به آرامی پیش رفت.

بردگان در حال انجام کارهای پایانی سازه بودند. ابتدا تعمیرات و بازسازی دیوارها و پایه‌های سنگی انجام شد، سقف ساختمآن‌های سنگی موجود تعویض شد و ساختمآن‌های چوبی جدید به سرعت ساخته شد. سیلوس از اینکه بردگان چقدر سریع کار می کنند بسیار خرسند بود.

زنگ کوچکی در حیاط به صدا درآمد که نشان می داد وقت ناهار است. بردگان همگی کاری را که انجام می‌دادند متوقف کردند و وارد ساختمان بزرگی شدند که در کنار آن قرار داشت. اینجا جایی بود که بردگان می‌خوردند و می‌خوابیدند. فقط یک ساختمان ساده شامل یک آشپزخانه، یک حمام و پنجاه تخت حصیری بود. در آن طرف حیاط مستراحی حفر شده بود، هر چه از محل خوابشان دورتر بود، بهتر بود.

سیلوس راه خود را به انبار اصلی سازه باز کرد. این یک ساختمان بزرگ سه طبقه با بیش از دوازده اتاق همراه با یک اتاق خیلی بزرگ در مرکز بود. اتاق بزرگ در حال حاضر فقط یک فضای باز گسترده بود، حتی یک دکوراسیون هم در آن قرار داده نشده بود. آنچه در اتاق بود یک طلسم جادویی عظیم بود.

طلسم جادویی بیشتر فضای زمین را اشغال می‌کرد، قطری حدود سی متر داشت. چندین ستاره پنج‌پر به همراه رون ها و اشکال هندسی متفاوت در طلسم کشیده شده بود. این سرنوشت بردگان بود زمانی که به هدف خود رسیده باشند. از آن‌ها به عنوان فداکاری استفاده می‌شد تا نیروی مبارزی را که لیاقت ایستادن در کنار او را داشته باشند به وجود آورد.

سیلوس تمام کتاب‌های موجود درباره‌ی جادوی سیاه را زیر و رو کرده بود تا طلسم احضاری را بیابد که نیازهای او را برآورده کند. او نیاز داشت که نیروهایش را گسترش دهد، اما یافتن موجوداتی که بتواند به آن‌ها اعتماد کند دشوار بود. به همین دلیل بود که تصمیم گرفت اولین دسته از پیروان خود را احضار کند تا آن‌ها هرگز نتوانند به او خیانت کنند و بدون تردید دستورات او را اجرا کنند.

وقت چندانی نمانده بود، چند روز دیگر مراسم ا...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب پروفسور کال را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی