فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

پروفسور کال

قسمت: 59

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

فصل ۵۹

فقط مسئله زمان بود که دسته‌ی گرگ‌ها به لیلی و شاهدخت برسند، و وقتی این کار را انجام می‌دادند آنها را از هم می‌پاشیند. او مطلقاً هیچ کاری نمی‌توانست انجام دهد، نه، کاملاً درست نبود، او می‌توانست به خدایان دعا کند که او را نجات دهند، و برای اولین بار پس از سالها این کار را کرد. «ثسان،‌ای الهه سپیده دم، از تو می‌خواهم که فرزندانت را از شب متجاوز محافظت کنی. به آنها کمک کنی تا در تاریکی سرد شجاعت خود را حفظ کنند و از آنها در برابر همه بدی‌های جهان محافظت کنی. از تو می‌خواهم که به من قدرت و توان کافی برای شکست دادن دشمنانم و دشمنان تمام بشریت بدهی.» مکث کرد و در حالی که ماهیچه‌های بازو و سینه‌اش برآمده شدند ماتم را با دو دستش گرفت.

گرگ‌ها در دو طرف بودند و او را بین خود به دام انداختند. با مهارت خود، او می‌توانست یکی از آنها را بکشد، اما اما راهی برای اجتناب از گرگ دوم وجود نداشت. چشمانش گشاد و خون آلود بود، تقریبا تمام مانایش را تخلیه کرده بود. ماتم با افزایش انرژی جادویی بیشتر از همیشه می‌درخشید، نور زرد کم رنگ اکنون تقریباً به روشنی خورشید صبحگاهی است.

«به من قدرت بده.» گرگ‌ها همزمان به او نزدیک شدند و فریاد جنگی او را قطع کردند. اهمیتی نمی‌داد، با یکی از گرگ‌ها رو به رو شد و ماتم را با تمام توانش تاب داد. ماتم گرگ جهش یافته را برید و پوست ضخیم و ماهیچه‌های قوی آن را نادیده گرفت. اندام قطع شده روی زمین ریخته شدند، بوی آن تهوع آور بود. حرکت او متوقف نشد، با یک حرکت روان شروع به چرخیدن روی پاشنه خود کرد و به چرخش خود ادامه داد.

آرواره‌هایی بزرگ دور گردنش پیچیده شد، دندان‌هایی به اندازه انگشت یک مرد در گوشتش فرو رفت و مهره‌ها را از هم جدا کرد. ماتم یکدفعه از دستانش لیز خورد و به کف جنگل افتاد و بدنش سست شد. رافائل اکنون از گردن به پایین فلج شده بود و تنها می‌توانست چشمانش را تکان دهد. گرگ بدن ناتوان او را به طرز وحشیانه‌ای تکان می‌داد.

گرگ از ضربه زدن به طعمه‌ی خود دست کشید و با صدایی دردناک مرد را بین آرواره‌هایش له کرد. با انداختن جسد روی زمین، سر خود را به سمت هوا گرفت و چند بار بو کرد و سپس بینی خود را روی زمین گذاشت و این کار را تکرار کرد. با یافتن مسیری که...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب پروفسور کال را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی