فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

پروفسور کال

قسمت: 68

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات
فصل 68: یک جفت چشم نقره‌ای، یک کالسکه‌ی سرپوشیده بدون راننده که از جاده خارج شده بود و چهار اسب که فکر می‌کردند بهتر است از علف‌های سبزی که نه چندان دور رشد کرده بودند نمونه‌برداری کنند را تماشا می‌کرد. جادوگری که او قرار بود تماشا کند از کالسکه خارج شد و شروع به پند دادن به جانوران بارکش کرد و ناامیدانه در تلاش بود دوباره آن‌ها را وادار به حرکت کند. ماریسا با خودش زمزمه کرد: «این مرد یک احمقه.» او خون آشام نجیبی بود که سیلوس به او دستور داده بود تا جادوگر مسئول مرگ شیاطین را بیابد و او را زیر نظر داشته باشد. او شروع به پرسیدن این سوال از خودش کرده بود که آیا جادوگر درست را پیدا کرده است، شاید اشتباه کرده است؟ بوی خاصی از او نمی‌توانست حس کند، هنوز به قدرتش عادت نکرده بود، بعلاوه وسط روز بود که او ضعیف‌ترین حالتش را داشت. او راه را ادامه داد و به سمت کالسکه‌ی سرگردان رفت. جادوگر از جابجایی زوری اسب‌ها منصرف شده بود و به فحش دادن به آن‌ها و توهین به مادرانشان متوسل شده بود، البته اسب‌ها نمی‌توانستند اهمیتی به این موضوع بدهند. «کمک لازم داری؟» پروفسور کال که از لجبازی چهار حیوان نادان خسته شده بود به سمت صدا برگشت. زنی زیبا روی در جاده ایستاده بود، او صد و پنجاه و پنج سانتی متر قد داشت و کلاه حصیری پهنی ...
برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب پروفسور کال را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی