فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

پروفسور کال

قسمت: 89

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات
 

فصل ۸۹: «عمارت تسخیر شده – ۲»

 

«حتی فکر لمس کردن منو با اون دستای کثیفتون نکنید.»

پروفسور کال درحالی که قدمی به عقب برمی‌داشت فریاد زد، نه از ترس هیولاهای نامرده، بلکه از روی خشم.

وقتی صحبت از دارایی‌ها و فضای شخصی‌اش بود، بسیار سخت‌گیر می‌شد. قرن‌ها تنها بود، فقط نامردگان احضار کرده‌اش او را در پناهگاه زیرزمینی‌اش همراهی می‌کردند. اینکه کسی، چه رسد به هیولاهای سطح پایین سیاهچال، جرئت لمس بدنش را داشته باشند، او را بی‌نهایت عصبانی کرد.

او عصای کهنه‌اش را مانند یک تازیانه تکان داد و نزدیکترین هیولا را هدف گرفت. سر عصا از درون نامرده رد شد و نتوانست به شکل جسمانی او آسیب برساند. روح یک قدم دیگر به سمت جلو برداشت و بقیه حرکاتش را تقلید کردند. پروفسور کال حملات فیزیکی را رها کرد، دست خود را تکان داد و دیواری از شعله‌های آتش گرسنه دور روح را فرا گرفت، قبل از اینکه نتیجه حمله او مشخص شود، او از یک طلسم تلپورت فاصله‌ی کوتاه استفاده کرد و در سمت دیگر اتاق درست در کنار تریست ظاهر شد.

او درحالی که دستش را روی سگ ‌گذاشت و مطمئن شد که او نیز در محدوده‌ی نفوذ طلسم دوربری قرار دارد گفت: «فکر کنم وقت عقب نشینی تاکتیکی رسیده، موافق نیستی؟»

در کمال تاسف، زمانی که داشت طلسم را انجام می‌داد، می‌توانست مقاومت زیادی را احساس کند. طلسم دوربری برد کوتاه دقیقاً همانگونه که می‌بایست کار کرد. اما دروازه‌ی تلپورت او فعال نشد. از تجربه‌ی اولین سیاهچالی که او و رایان وارد آن شده بودند می‌دانست که قرار گرفتن در داخل سیاهچال جادوی ابعادی را محدود می‌کند. در آن زمان، اگرچه مقدار زیادی مانا نیاز داشت، اما در نهایت او همچنان توانست آن را با موفقیت به نمایش بگذارد. این بار چیزی متفاوت بود، شاید عمقی که در آن بودند، یا چیزی در مورد خود اتاق وجود داشت، او نمی‌دانست.

حتی پس از تزریق چند برابری مانا به طلسم نسبت به اولین سیاهچال، طلسم همچنان حاضر به همکاری نشد. او مجبور شد از یک طلسم کوتاه‌برد دیگر استفاده کند و تریست را نیز با خود همراه کند، زیرا اشباح دوباره به او نزدیک شده بودند. او نمی‌دانست که لمس آن‌ها چه تاثیری برجای می‌گذارد و خیلی هم مشتاق فهمیدنش نبود. همانطور که ذهنش به دنبال راه‌حلی برای حل مشکلش می‌گشت، بسیار قدرتمندتر از سری پیش مورد حمله‌ی ذهنی قرار گرفت.

نیرویی مرموز در اتاق وجود داشت، چیزی که قادر به حملات روانی قدرتمندی بود که حتی می‌توانست بر ذهن او تاثیر بگذارد. هرچه بیشتر می‌دید، بیشتر متوجه می‌شد که کاملاً از چیزی که در داخل اتاق اتفاق می‌افتد مصون نیست. حداقل بخشی از جزئیات اشباحی که او می‌دید توهم بودند، این واقعیت به تنهایی به او می‌گفت که تحت تاثیر قرار گرفته است.

او این را از طلسمی که قبلاً استفاده کرده بود، یعنی طلسم خنثی‌سازی، می‌دانست. این همان طلسم پایه‌ای بود که نور سبز نئونی را ساطع کرد. این طلسم با تزریق بیش از حد مانا، در جریان مانای کاربر طلسم اختلال ایجاد می‌کرد و اکثر طلسم‌ها، از جمله طلسم توهم، را خنثی می‌کرد. این طلسم تا زمانی که با لوستر سیاه آویزان شده در وسط سالن رقص...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب پروفسور کال را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی