فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

پروفسور کال

قسمت: 90

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات
 

فصل ۹۰: «افتتاحیه‌ی بزرگ... گمونم؟!»

 

موجود ماقبل تاریخی با دهانی کاملاً باز و صدای خس خس تهدیدآمیزی که از گلویش خارج می‌شد از میان انبوه اشباح به جلو رفت. اشباح بدون توقف با گاز گرفتن و خراشیدن فلس‌های محافظ ضخیمش سعی می‌کردند مسیرش را مسدود کنند. پروفسور کال نمی‌دانست که اگر اشباح او را لمس کنند چه اتفاقی می‌افتد، اما نظریه‌ای در این باره داشت. او فکر می‌کرد که آن‌ها همانند لوستر عمل می‌کنند و مانای هر چیزی را که لمس می‌کنند جذب می‌کنند و به آرامی قدرت آن را از بین می‌برند، درحالی که از آن برای قدرتمندتر کردن خود استفاده می‌کنند.

به همین دلیل بود که او موجودی را احضار کرده بود که تقریباً هیچ مانایی نداشت. یک اژدهای غار زمینی. همانطور که از نامش پیدا بود، این موجودات در اعماق عمیق‌ترین غارها زندگی می‌کردند و اغلب برای تغذیه‌ی بدن عظیم خود به همنوع‌خواری روی می‌آوردند. در طی سالیان زیادی که در زیر زمین زندگی می‌کردند، بینایی خود را از دست داده بودند، اما توانایی استفاده از پژواک صدا را برای مکان‌یابی محیط اطراف خود تکامل دادند. آن‌ها در اصل اژدها نبودند، فقط به خاطر ظاهرشان که بسیار شبیه به اژدها بود به این نام خوانده شدند.

هنگامی که اژدهای غار با ارواح بیشتری تماس پیدا کرد، شروع به کاهش سرعت خود کرد، اما فقط اندکی. در عرض چند ثانیه، دقیقاً زیر لوستر مشکی و درخشان بود. اژدهای غار با بازوهای بسیار بلندش، پنجه‌های بزرگ خود را در کریستال فرو کرد. در حال حاضر ده‌ها شبح در اطراف بدنش جمع شده بودند و به طرز ضعیفی سعی می‌کردند به هیولا آسیب برسانند، اما نمی‌توانستند مانا را از آن بیرون بکشند تا خود را تقویت کنند.

ماهیچه‌های زیر پوست فلس‌دارش برآمده شده بود، پنجه‌هایش محکم دور زیورآلات پیچیده شده بود، آنقدر محکم می‌کشیدش که پاهایش از زمین بلند شده بود. دم بلند و نیزه شکلش در حالی که به جلو و عقب می‌چرخید روی زمین کشیده می‌شد. در واقع پروفسور کال کمی نگران بود که شاید اژدهای غار نتواند مطابق انتظاراتش عمل کند.

با پاهایش به سقف چسبیده بود، بدنش کاملاً وارونه شده بود، اژدهای غار با تمام قدرتش داشت لوستر را می‌کشید. لوستر تحت فشار شدید هیولا شروع به ترک برداشتن کرد. برخی از شیشه‌های کریستالی در سراسر سطح خود دچار شکستگی‌های مویی شدند. شعله‌های شمع‌های روشن به ابعاد عظیمی رسید و تمام سازه را همراه با اژدهای غار در برگرفت.

اژدهای غار که تمام عمر خود را در اعماق زمین گذرانیده بود، ساخته نشده بود تا بتواند در برابر شعله‌های سفیدی که به بدنش حمله می‌کردند مقاومت کند. درحالی که درد غیرقابل تحمل ذوب شدن گوشتش را تجربه می‌کرد، زوزه‌ای بلند کشید، تنها زمانی زوزه‌اش متوقف شد که پایانه‌های صبی‌اش بالا...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب پروفسور کال را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی